گفتگو با بنیانگذار رشته ایمونولوژی و آلرژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد/ بیماری پنهانی که به دست استاد، شناسایی شد
- بازدید: 525
دکتر رضا فرید حسینی استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی مشهد در رشتهی بیماری های داخلی و فوق تخصص آلرژی و ایمنی شناسی از جمله چهره های شاخص علمی است که صرف نظر از خدمات ستودنی که در حوزه های آموزشی، پژوهشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد داشته است، شخصیت قوی، تلاشگر و پر انگیزهی وی در مسیرهای پر چالش زندگیاش، الگوی شاخصی برای نسل جوان و جویندگان علم و دانش است. یکی از مهمترین دستاوردهای علمی- تحقیقاتی دکتر فرید حسینی، در سالهای اخیر شناسایی ویروس HTLV-1 در خطّهی خراسان بوده است، که هر چند تظاهرات بالینی این بیماری در یک تا دو درصد مبتلایان به ویروس HTLV-1 بروز می کند، اما با توجه به اثرات عمیق آن که می تواند به اختلالات و فلج عصبی و حتی سرطان خون منجر شود، ضرورت کنترل و مدیریت این بیماری از سوی تیم تحقیقاتی دکتر فرید حسینی احساس و اقدامات پیشگیرانه در خصوص آن اتخاذ گردیده است.
این محقق و دانشمند علم آلرژی و ایمنی شناسی که در خانواده ای متموّل و بازاری متولد شده، بر خلاف سایر افراد خانواده که ترجیح می دهند در عرصه کسب و کار فعال باشند و با درس و تحصیل چندان میانه ای ندارند، به شدت علاقمند به درس و مدرسه است و علیرغم همه موانعی که بر سر راه تحصیل خود می بیند، همتی در خور ستایش را پیشه می کند تا این موانع را کنار بزند و در این راه انسان های بزرگی همچون دکتر علی شریعتی، دکتر شیخ و... هم وجود دارند که انگیزه او را در مسیر درست و پر افتخارش محکم تر می سازند؛ اما شرح خواندنی و درس آموز زندگی دکتر رضا فرید حسینی در گفتگو با وبدا: " داستان زندگی من با تولدی سخت و همزمان با سالروز تولد امام رضا (ع) آغاز می شود؛ شبی که پدر بزرگم به دلیل شرایط دشوار و پررنج مادرم در هنگام زایمان، دخیل حرم امام رضا(ع) می شود و نذر می کند که اگر فرزند مادرم سالم به دنیا بیاید و پسر باشد، نام مبارک امام رضا (ع) را برای او قرار دهند و نام من اینگونه انتخاب می شود.
در آن زمان، پدرم یکی از ملاّکین شهرستان درود نشابور بود، دو سال پس از تولد من ایشان به رحمت خدا رفت و چون ارثیه قابل توجه ای از پدر باقی مانده بود، خانواده برای اینکه بتواند زودتر این اموال را تقسیم کند، برای من شناسنامه نمی گیرند و در واقع شناسنامه برادرم که 10 سال بزرگتر از من بوده، میشود سند هویتی من! و با توجه به اینکه درس و تحصیل هم در خانواده ما مرسوم نبود و بیشتر کار کشاورزی و تجارت مشغله اصلی مردان خانواده بود، تا سن ورود به مدرسه این شناسنامهی بزرگ، مشکلی برای من ایجاد نکرد اما زمانیکه قصد رفتن به دبستان داشتم، بازرسین اداره فرهنگ به دلیل سن شناسنامه ای اجازه ثبت نام به من ندادند. اما از آنجا که شوق زیادی برای رفتن به مدرسه داشتم با شناسنامه پسر عمویم که اتفاقاً هیچ علاقه ای به درس خواندن نداشت موفق شدم که در مدرسه ثبت نام کنم و تحصیلات را تا پایه شش ابتدایی با شناسنامه پسرعمو پیش رفتم.
اما از آنجا که مدرک این نوع تحصیل در نهایت نمی توانست برای من مفید باشد، نا امیدانه درس را رها کردم و در بازار تجارت فرش مشغول کار شدم. در آن زمان مرحوم شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی جلساتی را برگزار میکرد و در برخی مواقع که جمعیت زیاد میشد برگزاری جلسات در منزل ما صورت می گرفت. اسلام قشری و سنتی که مرحوم عابدزاده مروجش بود سبب شده بود که دانشجویان و جوانان زیادی به جلسات استاد شریعتی که مروج یک اسلام به روز با ایده ها و تفکراتی نو بود جذب شوند. اکثر این جوانان بعدها از افراد موفق و اساتید برجسته کشور شدند و من هم در این جلسات جذب شخصیت متفکر و علمی استاد شریعتی شدم.
در همان سال های دههی 30 که من در بازار مشغول به کار بودم، استادی معمم برای خرید فرش به مغازه ما آمد و پس از خرید فرش از من پرسید که چرا مشغول به تحصیل نیستم و من شرح ماجرا را به او گفتم، استاد مرا به مدرسه های شبانه راهنمایی کرد و کتابی از مرحوم آشتیانی با موضوع فلسفه و عرفان را به من هدیه داد و به این ترتیب دوباره به فضای تحصیل برگشتم و با شرایطی، توانستم در مدت دو سال دیپلم را بگیرم.
در مقطعی از زمان که من، همراه با مادربزرگ زندگی میکردم و ایشان را برای مداوا به مطب استاد بزرگ مرحوم دکتر شیخ می بردم، شخصیت این پزشک توانا توجه مرا جلب کرد؛ او برخورد بسیار خوبی با بیماران داشت و حتی با من که نوجوانی بودم دست می داد.
آدم مادیگرایی هم نبود. در این خصوص به یاد دارم که سطلی در گوشه مطبش قرار داشت که افراد بیماری که برای مداوا می آمدند سکه های دوزاری را درون سطل به عنوان مبلغ ویزیت می انداختند، برخی از آنها هم که پولی نداشتند، سر لیمونات را داخل سطل می انداختند، دکتر شیخ هم این موضوع را می فهمید اما هرگز برخورد یا واکنشی نسبت به اینگونه رفتارها نشان نمی داد. پزشک دیگری به نام دکتر سالاری هم در آنجا حضور داشتند که شخصیت او هم برای من جذابیت زیادی داشت و در واقع شخصیت این بزرگواران سبب شد که من به طبابت علاقمند بشوم.
در سالی که من در دانشگاه پذیرش شدم امکان انتخاب بین رشته های پزشکی و دندانپزشکی را داشتم . گزینه مورد نظر خودم دندانپزشکی بود اما برادرم که واقعا مدیون محبت او هستم، گفت: تو بهتر است پزشکی بخوانی و برای ادامه تحصیل هم میتوانی به خارج بروی و من این کار را کردم. پس از اتمام دوره عمومی پزشکی در مشهد، چون شناسنامه من بزرگ بود از معافیت سربازی برخوردار شدم و توانستم برای دوره تخصص به خارج از کشور بروم."
دکتر فرید حسینی در خصوص وضعیت دانشکده پزشکی در دوران تحصیلات عالیه هم می گوید: " در آن زمان اساتید بسیار برجسته ای در دانشکده حضور داشتند که ما شدیداً تحت تاثیر شخصیت آنها بودیم. مرحوم دکتر قریشی یکی از این اساتید بود که گیاه شناسی تدریس می کرد و یک آزمایشگاهی داشت که تمام زیر و بم برگها را به ما درس میداد. مرحوم دکتر میردامادی هم که استاد میکروب شناسی بودند، که یکی از اساتید بسیار خوشنام، برجسته و خیلی منظم به شمار می رفتند. دانشکده هم به وسعت کنونی نبود و حداکثر در هر سال 70 نفر دانشجوی پزشکی گرفته می شد. کنکور دانشگاه دو مرحله ای بود، یک کنکور عمومی که شامل ادبیات، زبان انگلیسی و اطلاعات عمومی بود و در صورت قبولی کنکور اختصاصی را می گذراندیم تا بتوانیم وارد دانشگاه شویم.
دکتر فرید حسینی در سال 1348 به پیشنهاد دکتر شریعتی با دختری که از شاگردان دکتر شریعتی است ازدواج می کند که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر است.
دکتر فرید حسینی پس از ازدواج و پیش از تولد فرزندان به همراه همسر به انگلیس سفر می کند و با توجه به روحیه انقلابی که دارد در همان سال ها به دیدن امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو می رود و موفق میشود طی دو ملاقات خصوصی امام را ببیند.
استاد فرید حسینی در خصوص نحوه ورودش به تخصص آلرژی و ایمونولوژی هم می گوید: "زمانیکه من به انگلستان رفتم، رشته داخلی را تمام کرده بودم، در آنجا استادی داشتیم که معتقد بود، آینده پزشکی در حیطهی ایمنی شناسی و همه پزشکی به این رشته مرتبط خواهد شد. کتابی هم از استاد رویت در آنجا مطالعه کردم که مربوط به بحث ایمونولوژی بود و علاقه زیادی را در من نسبت به این رشته ایجاد کرد.
با اتمام دوره ایمونولوژی در انگلیس، برای کسب دانش بیشتر به آمریکا رفتم و در خصوص تاریخچه آلرژی و ایمنولوژی منابعی را که در آنجا وجود داشت مطالعه و بررسی کردم که از جمله آنها رساله معروف شیمی رازی بود".
دکتر فرید حسینی در سال57 به دعوت دکتر ضیائی رئیس وقت دانشگاه مشهد برای همکاری با دانشگاه به ایران می آید: " سال 1357 دانشگاه مشهد که مرحوم دکتر ضیایی رئیس آن بود، تحولات خوبی را تجربه می کرد. تعداد قابل توجهی از اساتید ( حدود 40 نفر از اساتید) به دعوت دکتر ضیائی از کانادا، انگلستان، امریکا و... برای همکاری به ایران برگشته بودند. اما به یکباره با وقوع انقلاب 90 درصد این اساتید برگشتند و تنها من و دکتر شکوهی که جراح بود و عده انگشت شماری باقی ماندیم. بعد از پیروزی انقلاب، ما در ستاد انقلاب فرهنگی رشته آلرژی و ایمونولوژی را مطرح کردیم و از آن زمان این رشته در بین رشته های دانشگاهی ایجاد شد و هم اکنون در دانشگاه های ایران، دانشکده های تهران، شیراز، مشهد، اصفهان تدریس میشود و کسانی که متخصص داخلی یا اطفال باشند با گذراندن دوره ای سه ساله، فوق تخصص این رشته را دریافت میکنند.
اما اینکه چه دلایلی سبب شد دکتر فرید حسینی به ایران بازگردد و خود را متعهد به خدمت در کشورش بداند سوالی است که در پاسخ به آن می گوید:" تیمساری که زمینه صدور کارت معافیت من از سربازی را ایجاد و سبب شد که بتوانم برای پاسپورتم اقدام کنم به این شرط این کمک را به من کرد که برگردم به کشور و خدمت کنم. شخص دیگری که باعث شد به ایران برگردم دکتر علی شریعتی بود. از آنجا که افکار چپی در آن زمان خیلی زیاد بود و من نگران بودم که افکار کومونیستی در خارج از کشور بر عقایدم تاثیر بگذارد، این موضوع را با استاد شریعتی مطرح کردم. استاد آن زمان خندید و گفت: برو به حرم امام رضا (ع) و عقایدت را پیش ایشان به امانت بگذار و مطمئن باش که آنها را از دست نخواهی داد. بالاخره من آمدم به انگلیس و بعد امریکا با چپ و راست و کومونیست و همه جور عقایدی حتی در جلساتشان هم شرکت میکردم ولی هیچ وقت با آنها همرنگ نشدم و هنوز هم اعتقادات م به قوت خود هست و این به خاطر همان توصیه مرحوم استاد شریعتی بود".
این استاد پیشکسوت که در سال های مسئولیت خود در دانشکده پزشکی رسالت های متعددی از جمله ریاست دانشکده در سالهای 69 تا 72 را تجربه کرده است، کار در حوزه پژوهش را بسیار مهم و توجه به آن را بسیار کمک کننده در رشد دانشگاه علوم پزشکی عنوان می کند: " ایجاد مرکز پژوهش ها در دانشکده یکی از مهمترین کارهایی بود که در دانشکده پزشکی انجام شد و ما سعی کردیم که کارهای تحقیقاتی بیشتر نهادیده و بودجه مربوط به آن هم بیشتر بشود، حتی به لحاظ فضای فیزیکی ساختمان جدیدی را به این کار اختصاص دادیم، ایجاد دانشکده بوعلی هم در همین راستا صورت گرفت.
دکتر فرید حسینی که به عنوان پدر علم ایمونولوژی در ایران و از بنیانگذاران این رشته در ایران به شمار می رود، تاریخچه این رشته و شناخت جامعه پزشکی ایران با این رشته را مربوط به سالهای 69 تا 70 می داند؛ سال هایی که مطالب مربوط به مقدماتی از این دانش در دو سه صفحه از کتاب مرحوم دکتر میردامادی خلاصه می شد، لذا پس از مطرح شدن این رشته در ستاد انقلاب فرنگی پیشنهاد می شود، که در راس دروس، چند واحد ایمونولوژی در دروس علوم پایه دانشکده های پزشکی، دارو سازی و دندانپزشکی گذارده شود. همچنین با توجه به اینکه ایمونولوژی در آن زمان جزئی از علم میکروب شناسی بود، مقرر شد با توجه به گستردگی آن، به عنوان یک رشته مجزا در نظر گرفته شود و همچنین از متخصصین داخلی و متخصصین اطفال، داوطلبانی بیایند سه سال دوره بگذرانند و بشوند ایمینولوژی و الرژیست بالینی.کسانی هم که phd میکروب شناسی یا علوم پایه دارند، میتوانند دوره چهار ساله ایمینولوژی پایه را بگذرانند و بعد حق دارند آزمایشگاه باز کنند.
دکتر فرید حسینی در خصوص تربیت نیروی های انسانی متخصص در این رشته از سایر شهرها نیز می گوید: " نگاه ما این بود که بتوانیم از سر تا سر ایران دانشجوی فلو بگیریم که همین کار هم انجام شد، خوشبختانه ما از بوشهر، سنندج و اصفهان و الان تقریبا میتوان گفت که از سر تا سر ایران فارغ التحصیل داریم و این یک افتخار برای دانشگاه مشهد است.
استاد در خصوص تالیف کتابهای خود در این حوزه هم می گوید: "نخستین کتابی که من نوشتم " ایمنی شناسی" بود که در ابتدا صد صفحه بیشتر نبود و این کتاب، یک کتاب درسی شد و حدود 10 سال بعد که ما تجدید چاپ آن را انجام دادیم حدود هزار صفحه شده بود. یک کتاب دیگر هم از استاد بزرگ ابوالعباس، استاد دانشگاه هاروارد که من افتخار شاگردی ایشان را داشتم، به دستم رسید که آن را به کمک مرحوم دکتر برادران و دکتر رضایی ترجمه کردیم، بسیار کتاب خوبی بود و همه استقبال کردن از این کتاب و در آن زمان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
این استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی مشهد که تاکنون بیش از 100 رساله دکترا را راهبری کرده و اکنون هم علیرغم فرارسیدن دوران بازنشستگی همچنان در دانشگاه با دانشجویان و شاگردان خود در ارتباط است، از یکی از دستاوردهای شاخص پژوهشی خود در چند سال گذشته یاد می کند که طی آن یکی از بیماری های پنهان کشور که به MS خراسان معروف است و نام علمی آن HTLV-1 می باشد، را شناسایی و تحقیقات و اقدامات تشخیصی و درمانی زیادی در رابطه با آن انجام داده است: " تز تحقیقاتی مربوط به بیماری HTLV-1 که با همکاری دانشگاه امریکا گذارنده شد، یکی از بهترین طرح های تحقیقی بود که طی آن چهار صد نمونه خون را توانستم به آمریکا ببرم و با مثبت شدن نتیجه آزمایش 40 مورد از این نمونه ها مشخص شد که این بیماری در خراسان وجود دارد و در واقع این شهر یک نقطه جدید برای ویروس HTLV-1 است؛ منطقه اندمیک جدیدی که سازمان جهانی بهداشت هم تایید کرد.
البته خوشبختانه این ویروس در 99 درصد موارد خطرناک نیست و افراد آلوده به ویروس تا آخر عمر مشکلی نخواهند داشت. تنها یک تا دو در صد افراد مبتلا دچار فلج ناشی از این ویروس میشوند.
پس از کشف این ویروس در خراسان و از آن به بعد خون هایی که برای تزریق استفاده می شد را اعلام کردیم که باید حتما از جهت سرولوژی بررسی شود و اگر HTLV-1 مثبت باشد خون آلوده اعلام شده و استفاده نمیشود.
استاد فرید حسینی از مشکلات و چالش های حوزه پژوهش، درمان و آموزش هم اینچنین روایت می کند: " جهان همانند دهکده ای است که بخصوص در مسایل تحقیقاتی مرز نمی شناسد و همه جا باید زمینه برای تحقیق فراهم باشد، امیدواریم در آینده زمینه برای فعالیت محققان ما در داخل و خارج از کشور بیش از پیش فراهم شود.
دکتر فرید حسینی از لذت خدمت به هموطنان خود در این سالها نیز می گوید: "حقیقتاً چیزی که به انسان آرامش میدهد، خدمت رسانی و کمک به بندگان خداوندست؛ به قول شیخ بهایی " ثمر نباشد جز خدمت به خلق "لذا اینکه بتوانی گره از کار یک نفر بگشایی، هیچ عبادتی بالاتر از این نیست.
دکتر فرید حسینی بیش از یک دهه است که به عنوان یکی از اعضای فعال فرهنگستان علوم پزشکی کشور نیز فعالیت میکند و معتقد است که این فرهنگستان باید بنیانگذار خط و مش فرهنگی پزشکی کشور باشد و در زمینه های علوم پزشکی کارهای بزرگی را برای اجرا به وزارتخانه پیشنهاد دهد.