گفتگو با استاد و مسئول پیشکسوتی که رشته‌ی تخصصی زنان را در انحصار بانوان قرار داد

707.jpg - 21.96 kBدکتر سید احمد ثاقبی، استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی در رشته تخصصی داخلی و اولین رئیس دانشکده پزشکی مشهد، یکی از با سابقه ترین چهره های این دانشگاه در عرصه های مدیریتی و اجرایی است که در طول سالها خدمتِ خالصانه در این مجموعه، اقدامات موثر و ماندگاری را به عرصه ظهور رسانده است، ساماندهی فضای آموزشی دانشکده پزشکی طی سالهای دهه شصت و همزمان با شرایط پر التهاب جنگ و سپردن رشته تخصصی زنان به دست با کفایت بانوان متخصص ایرانی تنها دو نمونه از فعالیت های شاخص این استاد و پزشک توانمند است. دکتر ثاقبی در همان سالهای نخستین فعالیت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد، طی نامه های متعددی از دانشگاه های خارج کشور و از جمله کالج لندن دعوت به همکاری می شود، اما در نهایت بصیرت و با رویکردی متعهدانه راه خدمت به هموطنان را آن هم در شرایط پرمخاطره جنگ تحمیلی پیش می گیرد و اکنون نیز از انتخابی که داشته با افتخار یاد می کند. در ادامه گفتگوی وبدا با این استاد و مسئول پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی مشهد را می خوانید:

" من سید احمد ثاقبی، متولد شهر بابل هستم. دوره دبیرستان و دبستان را در زادگاهم گذراندم و پس از آن در کنکور شرکت کردم که در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم و به این شهر آمدم و پس از تحصیل در خدمت عزیزان در دانشگاه مشهد قرار گرفتم. البته با این نگاه که می‌دانستم چه مشکلاتی در پیش رو و چه موانعی بر سر راه است و چه عوامل و جذبه‌های دیگری در کنار است و با مجموعه این سه مسئله باید کار را انجام دهم. پس از اتمام دوره ۷ ساله پزشکی عمومی که از 1346 تا 1353 طول کشید، در سربازی و طرح شرکت کردم و در سال 1360 به سراغ تحصیل در رشته تخصصی داخلی با فلوی نفرولوژی رفتم و در سال 1364 این دوره هم به پایان رسید.

پیش از آغاز مسوولیت من در پست ریاست دانشکده پزشکی مشهد، بنده رئیس قسمت پزشکی جهاد دانشگاهی بودم و پس از انقلاب هم که نیروها پراکنده شدند توانستیم این نیروها را جمع کرده و مدتی کار کنیم و پس از آن هم معاون پزشکی دانشگاه شدم. در اواخر دوره معاونت بود که بهداری با رشته دانشگاهی پزشکی ادغام و در واقع دانشگاه هم از وزارت فرهنگ جدا شد. در همان زمان بود که من به عنوان رئیس دانشکده پزشکی منصوب شدم و کارهایی را که در ذهنم بود و باید انجام میدادم را برنامه‌ریزی کردم.

ساماندهی فضای آموزشی دانشکده در نخستین سالهای انقلاب اسلامی

من در شرایطی وارد دانشکده پزشکی شدم که رشته تشریح هیچ استادی نداشت؛ همینطور رشته های فیزیولوژی و فارماکولوژی. در چنین شرایطی کار کردن واقعا سخت بود. در کنار آن طرح انطباق امور پزشکی با مسائل اعتقادی مطرح شد که در آن زمینه هم باید کار می‌کردیم.

در وضعیتی که خیلی از نیروهای دانشگاهی درگیر جبهه و جنگ بودند ما در دانشکده نیرویی نداشتیم که با آنها برنامه‌ریزی کنیم و در چنین شرایطی مدیریت کردن یک دانشکده و سرپا نگه داشتن آن بسیار دشوار بود. مثلاً در بخش تشریح چون استاد نداشتیم نشستیم و بررسی کردیم که چطور می‌توانیم این رشته را راه اندازی کنیم؟ بر همین اساس از دکتر مصطفوی که بازنشسته شده بودند دعوت به همکاری کردیم و تعداد زیادی دانشجو جذب کردیم تا زیر دست ایشان آموزش ببینند، چون در امور تشریح بسیار استاد مسلطی بودند و این سبب شد که این نیروها بسیار توانمند و نخبه بار بیایند و از تمام ایران درخواست داشته باشند.

در قسمت فیزیولوژی هم اساتید اصلی بازنشسته شده بودند، لذا تعدادی از دوستان همکار را بورسیه کردیم و به خارج فرستادیم تا در رشته فیزیولوژی تحصیل کنند. در بحث فارماکولوژی هم که استاد اول آن آقای دکتر دارایی بازنشسته شده بود و اساتید دیگر هم مثل آقای دکتر خلیلی نمی‌توانستند به تنهایی کار کنند، لذا عده‌ای از این همکاران را هم برای تحصیل در خارج از کشور بورسیه کردیم تا بروند تحصیل کنند و برای آموزش دانشجویان برگردند. با این اقدامات سه رشته فارماکولوژی، فیزیولوژی و تشریح احیا شد و اگر این کار انجام نمی‌شد، ما استادی برای دانشجویان نداشتیم، لذا در شرایطی که به شدت دانشکده وضعیت تضعیف شده و نابسامانی داشت ما این کارها را انجام دادیم.

مرحله بعدی انطباق امور پزشکی با مسائل اسلامی بود که طبیعتاً باید نیروهای شناخته شده و مسلط و حرفه‌ای جذب می‌شدند؛ آن هم در شرایطی که خیلی از نیروهای معتقد و کارآمد در جبهه‌ها مشغول خدمت رسانی بودند و مخالفت‌های زیادی با این طرح انجام شد، لذا اینکه شما بتوانید یک سیستم را در مسیر درست و منطبق با معارف اسلام و روح انقلاب شکل دهید واقعا سخت بود.

نامه هایی که استاد را به کالج لندن فرا می خواند...

 در آن سالها یک جذبه‌ای در درون افراد بود؛ برای رفتن به خارج از کشور و برای من هم چندین دعوت نامه از لندن آمد برای اینکه بورسیه فوق تخصص نفرولوژی شوم. نامه‌های رئیس کالج لندن را هنوز دارم... اما من احساس می‌کردم که اینجا تکلیفی دارم و روا نیست که به خارج از کشور بروم، چون دوستان و همکاران ما در جبهه‌ها بودند و از طرفی خیلی از مجروحان راهم به اینجا انتقال می‌دادند که ما باید رسالت خود را در مورد آنها انجام می‌دادیم. بنابراین اگر آن فضا را به درستی ترسیم کنیم می‌فهمیم که چقدر کار در آن شرایط سخت بود و در مقایسه با شرایط کنونی که انبوهی از همکاران دست اندکار هستند آن زمان مسیر چه بسیار ناهموار بود.

خود، خانواده و شغل؛ ضروریاتی که باید توأمان در نظر گرفته شوند

دکتر ثاقبی در پاسخ به این پرسش که شغل و خانواده چگونه در زندگی شما اولویت بندی میشوند پاسخ می دهد: " من در طول سالهای فعالیتم، مسئولیتهای حرفه ای زیادی را تجربه کرده ام؛ ریاست دانشکده پزشکی، ریاست شورای بورس، فعالیت در نظام پزشکی و... تجربه‌هایی هم که شخصاً در زندگی داشته‌ام این است که به عنوان یک انسان اول از همه باید خودم را اولویت داده و ارزیابی کنم و فرمول‌هایی در مسیر زندگی داشته باشم که منحرف نشوم، در درجه دوم خانواده ام هستند که باید به آنها رسیدگی کنم و در مرتبه بعدی اقوام، دوستان و جامعه... در کنار همه این‌ها شغلم هم وجود دارد که در این شغل اگر بخواهم کار کنم نباید به خانواده آسیبی برسد. چون ما افرادی را داریم که تمام وقت خود را صرف کارهای بیرون کرده‌اند اما نتوانستند فرزندان خود را به خوبی تربیت کنند و در واقع والد و همسر خوبی برای خانواده نبوده‌اند، بنابراین در بحث مدیریت ابتدا فرد باید تمام این حقوقی که به گردن اوست را در سر جای خود انجام دهد و در قدم اول هم خودش را وارسی کند و شیوه رفتار و انحرافات احتمالی خود را اصلاح کند و دوم خانواده را دریابد همچنان که قرآن کریم می‌فرماید: " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! خود و خانواده خود را از آتش حفظ کنید...تحریم/6 ". بعد از آن اقوام هستند که نباید نسبت به آنها بی تفاوت باشم، پدرم ، مادرم، فامیل و شهروندان همه در این دایره قرار می‌گیرند و بعد از آن شغل حرفه‌ای من است که در رابطه با آن نیز باید مسئولیت‌ها و تعهدات خود را به خوبی انجام دهم.

دکتر ثاقبی با اشاره به فعالیت های خود در دوران قبل و پس از انقلاب و مقایسه شرایط در این دو برهه اظهار می کند: "هر چند کارهای فرهنگی را قبل از انقلاب هم انجام می‌دادم، اما دستم در آن زمان بسته بود و در واقع پس از انقلاب فضا بازتر شد و بیشتر در این زمینه‌ها فعالیت می‌کردم. به عبارت دیگر من در زمان شاه سرمایه‌های محدودتر داشتم و بازدهی‌ام نیز به نسبت کمتر بود، اما در بعد از انقلاب سرمایه من بیشتر شد و مسئولیت و کارم هم افزایش یافت. بنابراین اعتبار ما وابسته به بازدهی‌هایی است که نسبت به سرمایه‌های خود داریم. قرآن کریم هم می فرماید: " و أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» : براى انسان بهره‌اى نيست مگر آنچه تلاش كرده باشد، در واقع ارزش ما در قیامت هم بر اساس وسع و تلاشمان ارزش گذاری می‌شود؛ نه عملی که داشته‌ایم به عنوان مثال اگر من ۱۰ تومان از هزار تومان سرمایه خود را انفاق می‌کنم، قطعاً ارزش کار من با فردی که نیمی از این هزار تومان را به عنوان سرمایه خود انفاق می‌کند متفاوت خواهد بود.

بنابراین در هر دوره‌ای ارزش و اعتبار هر کسی برابر است با نسبت بازدهی‌ها به سرمایه‌های وجودی او و ما باید در نظر داشته باشیم که " الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب"؛ فرصت‌ها همچون ابر به شدت سریع می‌گذرد و ما فرصت کوتاهی داریم که باید امتحانات خود را پس بدهیم؛ در همه مسائل مختلف. در این فرصت کوتاه علاوه بر خودم، خانواده، دوستان، جامعه و شغلی که دارم ملاک خواهد بود. شغل من نباید باعث شود که خانواده‌ام فراموش شوند و یا برعکس هر یک باید سر جای خود باشد تا پایان راه شرمنده نباشیم و در مورد گذشته خود " ای کاش‌ها" را تکرار نکنیم. مطمئناً کسی که برای خانواده‌اش وقت نمی‌گذارد در شغل و حرفه‌اش هم همینطور است ودر واقع کسی که همسر خوبی است، برای فرزندش هم والد خوبی است و برای والدینش هم فرزند خوبی است. همینطور برای محل کار خود مسئول خوبی است و در کار خود نیز متعهد و مسئول خوبی است.

دکتر ثاقبی از ضرورت کار گروهی و همکاری بین یک مجموعه نیز به عنوان یک امر مهم یاد می کند و می گوید: " طبعاً وقتی که همراهی مسئولان باشد، کارها بهتر و روان‌تر انجام می‌شود به عنوان مثال در بحث تخصص زنان که با همکاری دوستان انجام دادیم و این رشته را منحصر به بانوان کردیم، اگر موافقت مقام معظم رهبری و در واقع مجوز دادن ایشان نبود، ما نمی‌توانستیم این کار را انجام دهیم. البته برای من در آن مقطع کاری پیش آمد که خود نتوانستم به جلسه‌ای که با ایشان داشتیم بروم، اما دکتر فتحی و خانم دکتر سید علوی و خانم دکتر لباف خدمت ایشان رسیده بودند و مجوز را گرفته بودند و بعد اجرای آن تنها به عهده من قرار گرفت که با همکاران خانم صحبت کردم و همینطور با نمایندگان مجلس و در نهایت در مجلس مصوب شد که رشته زنان اختصاص به بانوان داشته باشد.

اهمیت رشته پزشکی به عنوان یک شغل و نه یک نقش!

رشته پزشکی یک شغل است و نقش نیست! نقش انسان در کل هستی خوب بودن و خوب ساختن است. هر لحظه یک تولد در خود و یک تولید در دیگران؛ یعنی انسان فرزند دو بعد است سوختن و ساختن؛ تلاش و ساختن. اگر این موضوع را در نظر داشته باشیم در هر رشته‌ای که وارد بشویم می دانیم که باید چگونه عمل کنیم. مثلا اگر وارد عرصه پزشکی می‌شوم می‌دانم که برخوردم با انسان‌هاست و انسان بنده خدا است و مدافع او ذات ربوبیت است و اگر طب را خوب فرا نگیرم  باید پاسخگوی کار گذشته و آینده خود در پیشگاه باریتعالی باشم و اگر خوب تربیت نشده باشم برخوردم با شغلم یک برخورد تجاری خواهد بود و نه برخوردی سازنده و انسانی. طب در واقع به معنای طهارت باطن است لذا کسی که در این حرفه می‌خواهد فعالیت کند، اول تزکیه در درون می‌شود و بعد تعلیم در بیرون و با علمی که فرا گرفته می‌داند که چگونه باید با انسان‌هایی که بنده خداوند هستند برخورد کند. بنابراین با خدا رو راست باشیم و در کارها یقین داشته باشیم که نظارتی است. کنار هر حرکت، هر سکوت، هر محبت، هر بذلش و هر منعش و هر موضع‌گیری‌اش ببیند که رضایت خداوند در آن هست یا نه؟

 من نوعی باید طوری زندگی کنم که وقتی به گذشته‌ها می‌نگرم " ای کاش " در آن نباشد، آنانی که راه را دیدند و رفتند در برخورد با موانع دچار بحران نمی‌شوند؛ چون آمادگی‌ها را در خود فراهم کردند.

 


 


IMAGE

شعار سال 1403 : جهش تولید با مشارکت مردم

تاریخ بروز رسانی :

دوشنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۳