پیمودن مسیر سخت تحصیل و کار در رشته طبابت، تنها با علاقه و تمایل قلبی به این رشته ممکن است
- بازدید: 833
دکتر الهام عتباتی، عضو هیات علمی و فوق تخصص روماتولوژی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد یکی از چهره های جوان و پر تلاش این مجموعه است که پس از کسب تجارب علمی و مهارتی در دانشگاه های شیراز، بیرجند و مشهد، از سال 1401 به عنوان استادیار در گروه روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشغول آموزش دانشجویان و درمان بیماران است. این استاد و پزشک جوان که در مرحله بورد داخلی و تخصص جزء 10 درصد برتر دانشگاه شناخته شده و تجربه های متعددی از کار آموزشی، درمانی و مدیریتی را در کارنامه فعالیت های خود دارد، مهمترین رکن در گرایش افراد به رشته پزشکی را علاقمندی می داند و معتقد است که " تنها به مدد این علاقه است که مسیر سخت و طولانی حرفه پزشکی را می توان تا انتها و با موفقیت طی کرد". پایگاه خبری وبدا در راستای انجام مصاحبه و آشنایی بیشتر با اساتید جوان هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، گفتگویی با این استاد جوان داشته که شرح آن را در ادامه می خوانید:
وبدا: لطفاً در ابتدا خود را براي مخاطبان اين گفتگو معرفی و شرح مختصري از سوابق تحصيلي دوران مدرسه و دانشگاه بفرماييد؟
من دکتر الهام عتباتی هستم، متولد استان تهران، دوران تحصیل در مدرسه را در شهرستان سبزوار گذراندم و برای طی دوره تحصیلات عالیه در رشته پزشکی، به دانشگاه علوم پزشکی بیرجند رفتم. با اتمام دوره عمومی پزشکی در سال 1380 و گذراندن طرح در معاونت بهداشتی، دوره تخصصص را در دانشگاه علوم پزشکی شیراز آغاز کردم و در نهایت برای سپری کردن مقطع فوق تخصص به دانشگاه علوم پزشکی مشهد آمدم. دو سال طرحم را نیز در یکی از روستاهای سبزوار گذراندم و در نهایت درآبان ماه سال 1387 در دانشگاه علوم پزشكي بیرجند به عنوان ضریب کا مشغول خدمت شدم.
از سال 1389 چون طرح تعهداتم را در دانشگاه بیرجند می گذراندم، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند شدم؛ تا سال 1393 که برای دوره فلوشیپ به دانشگاه مشهد آمدم و سال 1395 چون تعهدات فلوشیپم بود، مجدداً به دانشگاه بیرجند برگشتم؛ تا شهریور ماه سال 1401 که به عنوان استادیار روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به فعالیت شدم.
وبدا: چطور با حوزه های EDC و آموزش پزشکی آشنا شدید؟
زمانیکه دوره رزیدنتی را در دانشگاه شیراز می گذراندم، اساتید دانشگاه شیراز باعث شدند که من با حوزه های EDC و آموزش پزشکی و جوی که آنجا وجود داشت، آشنا شوم. با خانم دکتر علیزاده و آقای دکتر کجوری که از بنیان گذاران EDC در شیراز بودند، ارتباط نزدیکی داشتم و پایان نامه ام را نیز با دکتر کجوری گذراندم.
وبدا: علاقه شما به کارهای علمی و آموزشی در کنار درمان از کجا نشأت می گیرد؟
از همان دوره رزیدنتی با توجه به اینکه در خانواده فرهنگی بزرگ شده بودم، به غیر از پزشکی به کار آموزشی و علمی هم علاقمند بودم و دوره تخصص که با دکتر کجوری و دکتر علیزاده، ارتباط نزدیکی داشتم، باعث شد که با مفهوم EDC و مرکز مطالعات آشنا شوم و از همان جا کارهای من شروع شد.
یک سری کلاس های آموزش مهارت های بالینی را برای اولین بار جهت استفاده اینترن ها راه اندازی کردیم و یکسری جزوه های چگونگی شرح حال و معانیه و... را فراهم کردیم. همچنین با مفهوم استدلال بالینی از طریق همان تیمی که اولین بار وارد ایران کردند آشنا شدم و چون دوره پزشکی عمومی ام را دانشگاه بیرجند گذرانده بودم، با مسئولین آنجا آشنایی بیشتری داشتم و زمانی که وارد شدم این دانشگاه در هیچ رشته ای رزیدنت نداشت؛ علیرغم اینکه از سال ها پیش برای جذب رزیدنت اقدام کرده بودند اما نیاز به پیگیری داشت تا امکانات فراهم شود.
اوایل ورودم مصادف شد با اعتبار بخشی که در امور درمانی بیمارستان ها در شاخه درمان تازه باب شده بود و دورانش را گذراندم. در ارتقاء وضعیت درمانی بخش داخلی، خود ما تصمیم گرفتیم یکی از آی سی یوها را به عنوان آی سی یو جنرال در نظر بگیریم و این بخش را دست گرفتم که تجربه خوبی بود. به لحاظ روانی و تنظیم یکسری گاید لاین های محدود به آی سی یوی خودمان و بیمارستان از سوی وزارت خانه تصویب شد که اعتبار بخشی و ارتقاء نظام سلامت آن زمان شروع شده بود و به صورت الان پا نگرفته بود، فعالیت کردم و تجربه های خیلی خوبی بود.
سروسامان دادن آموزش در مقطع اینترنی و یک مدتی مسئول آموزش پاسخگوی آموزش پزشکی جامعه نگر بودم که در آن زمان تازه مطرح شده بود و تجربه بسیار جالبی بود و در تغییر کاربری برای برخی از مراکز بهداشتی و مراکز آموزش پاسخگو بود، دانشجویان اینترن را می بردیم و حوزه فعالیت خود را در زمینه EDC جلوتر بردم.
قبل از اینکه فرآیند جذب رزیدنت را داشته باشیم کاری که انجام شد، آشنایی گروه داخلی با کمک واحد ای دی سی اکثر بخش ها با مفهوم پزشکی مبتنی بر شواهد، راه انداختن morning های مبتنی بر شواهد بود که مدت ها هر کسی برای morning های داخلی همان سئوال پیکوی آموزش پزشکی مبتنی بر شواهد را طرح می کرد.
همچنین اویدنس ویس داشتیم و ژورنال کلاب های اویدنس ویس راه اندازی کردیم .تمام این موارد با اینکه جدید نبود اما دانشگاه بیرجند سالها پیگیر آن ها بود و ما برای آن تلاش ها کردیم. قبل از همکاران رادیولوژیست خانم دکتر محمدی فرد از هم کلاسی های دوره عمومی من که رتبه بورد داشتند ترجیح دادند دنبال جذب دانشجوي رزیدنت رشته رادیولوژی باشند. وزارت خانه به ایشان گفته بود که باید یک رشته ماژوری هم بگیرد تا مجوز رادیولوژی را بدهیم این بود که با کمک مسئولین وقت تصمیم گرفتیم به طور خیلی جدی به فکر جذب رزیدنت داخلی باشیم، سال 1389 بود که زیر ساختها را کامل کردیم، تلاش کردیم و با وزارت خانه رایزنی کردیم و اولین گروه رزیدنت داخلی را در دانشگاه علوم پزشکی بیرجند جذب کردیم که یکی از روماتولوژیست های خوب مشهد هستند.
بعد از آن فعالیت های آموزشی ما گسترش یافت و این موارد فعالیت های آموزشی ام بود که به طور کلی کمک کردند در حیطه اویدنس ویس نویسی و استدلال بالینی که دوره های اولیه آن را در دانشگاه علوم پزشکی شیراز طی کردم و سپس المپیادهای پزشکی راه اندازی شد که در این حیطه باید قوی می شدیم و لایفسنس آن هم از دانشگاه شیراز گرفتم.
وبدا: در دوره مدرسه و دانشگاه وضعیت تحصیلی تان چطور بود؟
من در دوران مدرسه همیشه شاگرد اول بودم و در دانشگاه هم بورد داخلی و تخصصم را جزء 10 درصد شدم.
وبدا: با توجه به تجربه اي كه در فضاي شغلي خود در دانشگاه داشته ايد تصور مي كنيد چه اقدامات و برنامه هايي مي تواند به هر چه بهتر شدن اين فضا كمك كند؟
با توجه به شرایطی که اکنون دانشجویان ما دارند نسبت به سنوات گذشته انگیزه دانشجویان تا حدی کم شده است. شکل آموزش هم تغییر کرده است، دسترسی دانشجویان به منابع عوض شده و آموزش دیگر به شیوه سنتی جوابگو نیست. لذا نظام نگاه از بالا به پایین جواب نمی دهد که من استادم و شما دانشجو هستید.
باید به صورت تیم ورک جلو برویم و چیزی که جای آن بسیار خالی است همان اویدنس ویس است که دانشجویان یاد بگیرند و حفظ مطلب درست نیست ، دانشجویان آموزش پزشکی باید مثل علوم دیگر با اصول و قاعده یاد بگیرند و جلو بروند. افزایش تعداد باعث می شود که کسانی که حتی علاقمند نیستند وارد این رشته شوند؛ چرا که هر رشته ای قابلیت خود را می خواهد و وقتی توانایی ادامه آن را نداشته باشند، هم خود و هم تیم آموزش را خسته می کنند.
من و استاد کاری که از دستمان بر می آید این است که تعامل با نسل جدید را یاد بگیرم و از آموزش های جدید استفاده کنم و مدل آموزش را به صورت استدلالی و به صورت تیمی جلو ببرم ؛ بجای اینکه از سبک سنتی و قدیمی و حفظ کردن استفاده کنم.
وبدا: با توجه به نقش مهم و اثرگذار اساتید در فضاهاي مختلف آموزشي، پژوهشي و درماني دانشگاه، از نگاه شما يك استاد موفق در اين حوزه ها چه شاخصه هايي دارد؟
به لحاظ تئوری اول آموزش است که یاد بگیریم، سپس درمان خوبی و پژوهش که بتوانیم در آن ادامه دهیم؛ این الویت خطی است. اما واقعیت این است که ما در طول عمر خود آن قدر زمان نداریم که این کار را بتوانم انجام دهیم لذا اگر ما از همان ابتدای آموزش پزشکی، آموزش خوبی به دانشجو داشته باشیم و مدل آموزش ما به شکل پژوهش محور باشد باز هم می گویم که دانشجو یاد بگیرد که سیستم درست، سیستمی است که اویدنس ویس و مبتنی بر شواهد باشد مجبور می شود از همان اول پژوهش را بشناسد که کدام مقالات ارزشمند هستند.
الان دوره سرچ و جستجو و پیدا کردن گایدلاین و مطلب است و دوره رفرنس زیاد گذشته است. اینجاست که دانشجو از همان ابتدای ورود آموزش و پژوهش را یاد می گیرد تا وقتی که وارد حوزه درمان می شود. در حیطه درمان بالاخره همه درس می خوانیم تا درمان خوبی انجام دهیم و در هر شرایطی بهترین استاد دانشگاه هم که باشم نتیجه کارم درمان خوب مردم است.
پس باید یک پزشک خوب هم زیردست من پرورش پیدا کند؛ اینجاست که به غیر از آموزش و پژوهش درمان را هم به بیمارم آموزش می دهم، پزشک خوب تربیت کردن را آموزش می دهم و پزشک خوب تربیت کردن تنها حفظ کردن، هوش، استعداد و درس نیست یک شخصیت سازی است. یک پزشک خوب کسی است که وقتی من استاد را از فاصله 2 متری می بیند از حرکات و برخورد من با مریض و نحوه درمان من چیزی یاد بگیرد. اگر من اشتباه می کنم در نحوه درمانم و از روشهایی استفاده می کنم که جنبه علمی نداشته باشد این باعث می شود که دانشجو یاد بگیرد.
حوزه پژوهش را هم علاقمند هستم؛ به لحاظ نوشتن مقاله در رشته خودم و دانشیاری ام رزومه قابل قبولی دارم. هدف اصلی ام از یک جایی به بعد فعالیت پژوهشی است و در آینده و اولویت من خواهد بود. شاید انسان نظریه پردازی باشم اما اجرایی نیستم استاد موفق، استادی است که زمان خود را بشناسد و زبان دانشجوی خود را درک کند و درک زبان این نسل جدید کار آسانی نیست و برای درک زبان نسل جدید فکر کنم باید روی خودمان کار کنیم ، چون این نسل همین که می بینیم هستند و چنانچه بخواهیم جلوی آنها بایستیم آنها موفق می شوند و ما را شکست می دهند. شاید کار سختی باشد، بنابراین چالش بزرگ این است که زبان آنها را بفهمیم و یاد بگیریم که با این نسل چگونه باید تعامل کنیم.
دانشجویان امروز نسلی نیستند که خیلی اهل آن مدلی که ما یاد گرفتیم و برای هر چیزی سختی کشیدیم باشند و من باید به عنوان استاد این را بفهمم و باید به عنوان فعالیت تیم ورک و کارگروهی خوب را به دانشجو یاد بدهم و طبق ضرب المثل اینکه بجای ماهی به آنها ماهیگیری را آموزش دهیم. در آموزش پزشکی هم آنقدر حجم مطلب زیاد است که من باید دانشجوی خود را طوری پرورش دهم که بتواند دنبال مطلب برود و آن را یاد بگیرد؛ نه اینکه من متکلم وحده باشم و از ابتدا تا انتهای مطالب را به آنها آموزش دهم.
پزشکی رشته سختی است و حجم مطالب آن زیاد است . اگر دانشجوی من یاد بگیرد که تنها حفظیات مهم نیست و ارتباط دادن منطقی و استدلال درست می تواند از او یک پزشک موفق بسازد به نظر من موضوعی است که از من هم یک استاد موفق می سازد.و باعث می شود که دانشجویان به من اعتماد داشته باشند.
وبدا: در مسير تحصيل و فعاليت هاي كاري آيا چالش ها وموانعي را هم تجربه كرديد؟
چالش و موانع با توجه به اینکه رشته پزشکی طولانی است قطعا وجود دارد و چالش یک زندگی کامل است. این رشته برای من دوری و سختی زیادی به همراه داشته است و اگر با تکیه بر توانایی خود جلو بروی و استفاده از راههای میانبر نداشته باشی سخت است.
وقتی راهی را که رفته ای نگاه و فکر می کنی و تلاش می کنی ، می بینی ارزش داشته است و خیلی موارد در این راه دخیل بوده است؛ نه سوء استفاده از امکانات داشتم و نه کسی کمک غیر منطقی به من کرده است.
به نظر من به عنوان یک مادر می توانم به فرزندم بگویم که به گذشته من نگاه کن و یاد بگیر که هر سختی یک نتیجه ای در بر دارد و چون فرزندان نسل جدید، بسیار با هوش هستند دیگر فرزندم به من نمی تواند بگوید که تو این کمک را داشتی، واقعا تلاش شخصی است . بنابراین چالش و موانع در تمام رشته ها و شاغل وجود دارد شاید خستگی و فرسودگی رشته پزشکی زیاد باشد، ولی ما انتخاب کردیم و چون دوست داریم سختی های آن را هم قبول کردیم.
وبدا: آيا خانواده هم در پيشرفت هاي تحصيلي و كاري شما نقش داشتند؟
من در خانواده ای بزرگ شدم که تحصیل و درس و موفقیت علمی حرف اول را می زد تا حدی این مساله مهم بود که نمی توانم خانواده ام را جدا کنم. در تمام امتحاناتم اگر بعد مسافتی بود خانواده ام همیشه همراه من بودند و تمام آزمون های سراسری که شرکت می کردم پدرم تمام مدت پشت در سالن امتحانات حضور داشت. نمی توانم فکر کنم که اگر من فرزند آن خانواده نبودم چطوری درس می خواندم.
پدر من یک استاد موفق در رشته خودش بود و همیشه آرزو دارم مثل پدرم باشم. با خانواده ای ازدواج کردم که اهل علم و تحصیل بودند و الان که صاحب فرزند هستم اگر همسرم حامی من نبود مسلما خیلی مشکل داشتم. مادرم معلم دبستان و در رشته علوم تربیتی کودک تحصیل کرده است و همیشه معلم نمونه بوده. پدرم رشته ریاضی خوانده و از دبیرهای مشهور ریاضی بودند و در تألیف کتاب های درسی در آن زمان و نقش داشتند.فرزند اول خانواده هستم، خواهرم دکتری بیولوژی دریا و عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزوار است و برادرم مهندس آی تی و یک برنامه نویس موفق است.یک فرزند 13 ساله دارم و همسرم مهندس عمران است.
وبدا: چنانچه نكته با مطلب ناگفته اي در اين گفتگو باقي مانده بفرماييد؟
یک مقطعی از زمان همه دوست داشتند فرزندانشان رشته پزشکی را انتخاب و در آن تحصیل کند. این حالت به نظر من تا حدودی از بین رفته است، اما هنوز هم یک دید غیر منطقی و رویایی از رشته پزشکی در والدین وجود دارد. اگر کسی به خاطر مسائل مالی وارد این رشته می شود کار اشتباهی است. در همه جای دنیا پول و بیزینس معنای دیگری پیدا کرده است. اگر بدون علاقه وارد رشته پزشکی شوید عاقبت آن سرخوردگی خواهد بود. من فکر می کنم به خانواده و دانشجویان یک جایی، در آموزش و پرورش و یا ما ،در همان ابتدا باید این موضوع را روشن کنیم.
البته قبول دارم کسی که وارد رشته پزشکی می شود، درآمد خوب و زندگی خوبی خواهد داشت اما اگر سختی ها و میزان درآمد را در یک کفه ترازو قرار دهیم با هم جور در نیاید و اگر رشته پزشکی را کسی علاقه نداشته باشد، قطعا هیچ وقت آدم موفقی نخواهد شد . ما دانشجویان با هوشی را داریم که چون دوست ندارند خیلی نتیجه خوبی نمی گیرند. شاید وظیفه ما استادها است که این موارد را به دانشجویان بگوییم و به نظرم شاید ورودی زیاد باشد و کسانی که قابلیت وارد شدن به این رشته را نداشته باشند هم به دانشجویان و هم به خود فردی که علاقه و توانایی را ندارد ظلم می شود این موارد دست استاد نیست بلکه به دست تصمیم گیرندگان است.