گفتگو با استاد پیشکسوت، پایه گذار گروه معارف در دانشگاه
- بازدید: 314
دکتر مهدی ابراهیمی متولد 1342 در مشهد، استاد پیشکسوت و پایه گذار گروه معارف اسلامی ( به عنوان یک گروه دانشگاهی)، از جمله شخصیت های علمی و با سابقه در عرصه های آموزشی، پژوهشی و همچنین حوزه های اجرایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که با توجه به عملکرد شایسته و اثرگذار خود؛ بویژه در حوزه های تدریس و تحقیق در این مجموعه دانشگاهی، طی مقاطع زمانی مختلف به عنوان استاد و عضو هیات علمی نمونه از سوی مسئولان دانشگاه علوم پزشکی مشهد معرفی و مورد تقدیر قرار گرفته است.
دکتر ابراهیمی که چند سالی است با فاصله گرفتن از حوزه های مدیریتی و اجرایی دانشگاه، فعالیت های خود را بر کار آموزش و پژوهش متمرکز ساخته در گفتگو با وبدا، توضیحاتی را در خصوص فعالیت های تحصیلی و کاری خود طی حدود سه دهه حضور در دانشگاه علوم پزشکی مشهد بیان کرده که در ادامه می خوانید:
" من در 20 مهرماه 1342 همزمان با روز بزرگداشت حافظ در خانواده ای روحانی متولد شدم. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و دوره راهنمایی که اتمام آن همزمان بود با ایام اوجگیری حرکات انقلابی با توجه به اینکه در یک خانواده روحانی پرورش یافته بودم و شرایط آن روز ما را به این سمت می برد تصمیم گرفتم وارد حوزه علمیه شوم و البته به موازات آن در دبیرستان هم تحصیل میکردم. لذا این امر پایهای شد که دروس حوزه و دبیرستان و بعداً دانشگاه را همزمان پیش ببرم . از سال 1357 تا سال 1366 دروس حوزوی را در مشهد گذراندم و به اصطلاح حوزویان دو سال در درسهای خارج که عالیترین سطح دروس حوزه است شرکت کردم و در سال 1366 به قم مهاجرت کردم و در آنجا هم علاوه بر دروس حوزوی تحصیل در دانشگاه را هم ادامه دادم و در سال 1372 در مقطع ارشد تربیت مدرسی الهیات از مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه قم فارغ التحصیل و به دلیل پذیرفته شدن همسرم در رشته اپتومتری دانشگاه مجددا به مشهد بازگشتم.
ابتدا به عنوان استاد حق التدریس در دانشگاه علوم پزشکی مشهد و دانشگاه فردوسی مشغول به کار شدم و در اوایل سال ۷۶ بود که به عنوان عضو هیئت علمی سرباز در دانشگاه علوم پزشکی مشهد شروع به کار کردم. و به عنوان مربی رسماً در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به کار شدم . در سال ۷۷ در مقطع دکتری پذیرش شدم و حدود دو سال به دانشگاه قم برای گذراندن دوره دکترا رفت و آمد داشتم. در سال1382 از رساله دکتری در رشته علوم قرآن و حدیث دفاع کردم وبه عنوان استادیار ادامه خدمت دادم و در سال های 89 و 95 به ترتیب به مرتبه دانشیاری و استادیاری نائل شدم.
بخش دوم توضیحات، مربوط به مسئولیتهای من در گروه معارف است که یک گروه تازه تاسیس در دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود ولی چون عضو هیات علمی نداشت گروه رسمی محسوب نمی شد همزمان حکم من به عنوان مدیر گروه و هیات علمی و حکم یکی دیگر از دوستان زده شد و گروه معارف به عنوان یک گروه آموزشی رسمیت یافت. بنده به مدت ۱۹ سال ( از سال76 تا 95 ) در این سمت فعالیت داشتم و به عنوان مدیر گروه معارف در خیلی از جلسات وزارتخانه هم شرکت میکردم. در آن زمان گروه معارف مشکلات خاص خود را داشت؛ چون یک گروه عمومی بود که قصد داشت در کنار سایر گروه های تخصصی کار کند و از طرفی گروه یک گروه نوپا هم بود و من سعی میکردم گروه را همراه دانشگاه پیش ببرم و همان فعالیتهایی که در گروههای تخصصی بود را در گروههای عمومی هم داشته باشیم. با دو عضو هیات علمی و تقریبا بیست نفراستاد حق التدریس . فعالیت را از یک اتاق کوچک شروع کردیم درروبروی ساختمان قریشی ودر گذر زمان توانستیم ۹ عضو هیئت علمی جذب کنیم و کتابخانه بزرگی تاسیس کنیم وفضای گروه را در چندین نوبت تغییر دادیم تا به شکلی رسید که اکنون شما ملاحظه میکنید".
وی در خصوص فعالیت های گروه معارف اسلامی در دانشگاه نیز می گوید: " فعالیتهای اساتید گروه معارف در دانشگاه به لحاظ آموزشی و پژوهشی همانند سایر گروهها است و متناسب با رشته خودشان انجام می شود؛ یعنی ترفیع و ارتقاءی که در مورد سایر اساتید لحاظ میشود در مورد یک استاد معارف هم وجود دارد".
دستاوردهای آموزشی و پژوهشی که حاصل سالها تحقیق و تدریس بود
دکتر ابراهیمی که در طول سالهای خدمت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد، طی دوره های مختلف به عنوان استاد و عضو هیات علمی منتخب شناخته شده و نگارش مقالات متعدد و تالیف کتب درسی مختلف را نیز در کارنامه فعالیت های علمی و پژوهشی خود دارد در این رابطه نیز می گوید: " در طول دوران تدریس چندین نوبت عناوینی را کسب کردم که از جملهی آن کسب عنوان استاد برتر در سالهای 80-81 و 86-87 در ارزیابی اساتید است که از سوی معاونت امور اساتید دفتر نهاد رهبری دانشگاه انجام شد و من به عنوان استاد نمونه معرفی شدم، در سال 89-90 نیز به عنوان عضو هیات علمی برتر منتخب دانشجویان دانشکده پزشکی شناخته شدم و در همان سال عنوان عضو هیئت علمی برتر منتخب در جشنواره اخلاق حرفهای را نیز کسب کردم.
یکی از عناوینی که برای من بسیار افتخارآمیز است کسب عنوان هیئت علمی برتر منتخب دانشکده پزشکی در سال 91-92 در گروههای علوم پایه بود، چون علیرغم آنکه گروه معارف در دانشگاه علوم پزشکی یک گروه عمومی بود و من هم استاد درس عمومی بودم، اما در ارزیابیهای دانشجویان رتبه برتر را کسب کنم و این موضوع برای خیلی از دوستان شگفت انگیز بود و برای من هم یک افتخار . همچنین در سال 1395رتبه دوم فرایندهای آموزشی را در جشنواره شهید مطهری و در سال1400 رتبه برتر پژوهشگر گروه را کسب کردم.
اما موضوع بعدی فعالیتهای علمی من، در همکاری با سایر اساتید و گروهها بود؛ چون من علاوه بر تدریس در گروه معارف با دو گروه دیگر در دانشگاه علوم پزشکی نیز همکاری داشتم؛ نخست گروه اخلاق پزشکی که تا سال۰۰ ۱۴این همکاری ادامه داشت و در آن سال با تصمیماتی که مدیریت دانشگاه گرفتند و تغییراتی که در گروه دادند خدمت من در گروه پایان یافت و یک گروه هم روانشناسی بالینی بودند که در یکی از دروس آنجا با سایر اساتید در تدریس مشارکت داشتم و اکنون هم به عنوان استاد تمام گروه معارف، صرفاً به کار تدریس و پژوهش میپردازم. در طول این سال ها حدود ۶۰ مقاله نوشته ام و چند جلد کتاب تالیف کردهام که برخی ازآنها جهت تدریس دانشجویان مورد استفاده قرار می گیرد. مثلا یکی از عناوینی مورد نظرم ریشههای انقلاب اسلامی بود که کتابی هم با همین مضمون و با عنوان " ریشههای فرهنگی انقلاب " تالیف کردم و پس از آن چون تدریس نداشتم دیگر این کتاب تجدید چاپ نشد، همچنین کتابی با عنوان " تفسیر موضوعی قرآن کریم" نوشته ام ویژه رشتههای علوم پزشکی که هم اکنون به عنوان منبع تدریس من در دانشگاه برای دانشجویان علوم پزشکی است.
در گروه اخلاق پزشکی که هم در زمانی که فعالیت داشتم کتابی با عنوان " اخلاق پزشکی در ترازوی حکمت و شریعت " نوشتم که بخشی از آن را برای دانشجویان پزشکی ( که اخلاق پزشکی را میگذراندند ) تدریس میکردم، همچنین کتابی نوشتم با عنوان " سلوک عارفانه " که در دروس عرفان عملی که یکی از دروس معارف است برای دانشجویان تدریس میشود . بنابراین هم در حوزه تالیف کتاب و هم مقاله فعالیتهایی را متناسب با کار خودم داشتهام.
بخش سوم فعالیتهای من مربوط به فعالیتهای اجرایی است و همانطور که پیش از این گفته شد، مدت ۱۹ سال به عنوان مدیر گروه فعالیت داشتم و یکی از پرسابقهترین مدیر گروههای معارف در کشور هستم.
حوزه دیگر اجرایی کار من مربوط به پذیرش مسئولیت معاونت دانشجویی- فرهنگی در دانشگاه بود که در دو مقطع اتفاق افتاد و برای اولین بار یک نفر از گروه معارف در سطح هیات رییسه دانشگاه مسولیت داشت اولین مقطع زمانی سال 1384 بود که من به عنوان معاون دانشجویی و فرهنگی منصوب شدم و به مدت دو سال این مسوولیت را عهده دار بودم و مجددا در سال 1392 در دوره ریاست دکتر مهرابی این تکلیف بر عهده من گذاشته شد و این مسوولیت تا پایان دوره ریاست دکتر دارابی ادامه داشت و از آن زمان به بعد هم فعالیت اجرایی نداشتم و منحصراً کار من در آموزش و پژوهش به عنوان یک استاد خلاصه میشود ".
دکتر ابراهیمی که سالهای زیادی را با قشر دانشجو گذرانده و تجربیات ارزشمندی را از ارتباط با آنان دارد، یکی از موضوعات چالشی این روزهای دانشگاه را نوع نگاه دانشجویان و حتی مسوولان دانشگاه به دروس عمومی معارف اسلامی می داند و اینکه آیا اساسا چنین دروسی برای دانشجویان علوم پزشکی ضرورت دارد؟ یا نه؟ استاد در این خصوص می گوید: " من اگر بخواهم به این سوال پاسخ دهم؛ میتوانم بگویم که نگاه دانشجویان به ضرورت ارائه درس عمومی، از سال 1376 تا کنون تحولات زیادی داشته و حتی نگاه خود من! بنده در سال 1376 که به سر کلاس میرفتم، شرایط کلاس ها و فضای عمومی کشور به گونهای بود که شاید ضرورت این درس برای آنها تحت شعاع قرار میگرفت اما مسلماً شرایط اکنون اینگونه نیست و نتیجه این میشود که اگر من امروز درس عمومی را برای دانشجو لازم میدانم باید هم شکل کارم را تغییر دهم و هم محتوای آن را. یکی از انتقادات من به گروه معارف این است که محتوای معارف ما همزمان و هم سطح با تحول فکری که در دانشجویان اتفاق افتاده ، تحول نیافتهاند ( البته در یک مقطعی، تغییری در محتوا داریم که دروس را از یک عنوان به چند عنوان تغییر میدهیم یا دستهبندی میکنیم) اما این تغییر متناسب با همان سال ۸۴ است و برای آن زمان مناسب است. امروز ما باید بررسی کنیم که آیا این 6 عنوان واحد درس معارف لازم است یا چه تغییراتی باید داشته باشد؟ کم شود یا زیاد شود؟ شکل اجرایی آن چطور باید باشد و آیا لازم است که در دروس عمومی دانشجویان حضوراً در کلاس باشند یا اینکه آن را مجازی برگزار کنیم یا ترکیبی از اینها؟ ... متاسفانه برخی اساتید گروه معارف ما همزمان با این تحولات حرکت نمیکنند.
من در دوره مدیریتی که داشتم یکی از کارهایی که انجام میدادم تحول آموزشی در گروه بود. در سال 1380 بحث EDC مطرح بود و از اساتید خواسته شد که طرح درس بنویسند، گروه معارف برترین طرح درس را نوشت و در کتابچه ای که آن زمان منتشر شد، طرح درس گروه معارف رتبه اول را داشت . اکنون هم اولین طرح درسی است که چاپ شد و خیلی از اساتید به طرح درس گروه معارف استناد میکردند. بنابراین اینکه گروه معارف در ساختار آموزشی جدید قرار بگیرد یک تحول بود، اما اکنون این تحول وجود ندارد.
من به عنوان یک استاد معارف دو یا سه سال قبل که به سر کلاس میرفتم احساس میکردم که هر دو سه سال، یک تغییر نگرشی وفکری در نسل دانشجو اتفاق میافتد و اکنون سرعت این تحول تقریباً ترم به ترم محسوس است و دانشجوی من در هر ترم جدید سوالاتی را مطرح میکند که دانشجوی ترم قبل آنها را مطرح نمیکرد. آیا منِ استاد گروه معارف همزمان با این پیشرفت فکری دانشجو حرکت میکنم؟ این نکته کلیدی است .
گروههای معارف اگر میخواهند در دانشگاه موفق باشند باید چند کار را انجام دهند:
اول ارزیابی مجدد از عناوین درسی خود داشته باشند؛ هم به لحاظ کمی و هم کیفی. این درسها با همین تعداد و با همین عناوین و همین متون آیا اکنون کاربردی است یا نه؟ برای اینکه به این پاسخ برسند باید دانشگاه ارزیابی کند.
دوم دانشگاه باید همانطور که دروس تخصصی را ارزیابی میکند، دروس عمومی را هم بازخورد بگیرد و به مسئولین مربوطه انتقال دهد. استاد معارف ما از ارزیابی دروس معارف خیلی اطلاع ندارد ( هرچند که برای هر استاد به صورت جداگانه ارزیابیها انجام و اطلاع رسانی میشود اما به صورت کلی این ارزیابی مطرح نیست) اینکه آیا دانشجو این درس را میخواهد یا نه و آیا جایگزین دارد یا نه شکل اجرای آن چطور باشد؟ پس بررسی کمی و کیفی متون درسی و به طور کلی ارزیابی آن و ثانیاً ارزیابی دانشگاهی نسبت به عناوین درس معارف یکی از ضروریات دروس گروه معارف است.
سوم ارزیابی خود اساتید است؛ چه به لحاظ علمی و پژوهشی و چه به لحاظ سبک کار. اینکه ببینیم یک استاد تا چه حد به سبک جدید کار آشنایی دارد و به عنوان یک استاد معارف آیا آخرین دستاوردهای علمی دنیا را در رشته خودش دیدهاست ؟ از آخرین مقالاتی که راجع به قرآن در دنیا نوشته شده خبر دارد؟. اینکه در ایران فلان مجله منتشر شده و آن را رصد کنم چندان کار بزرگی نیست، یک استاد معارف وقتی موفق است که با ادبیات جدید دنیا آشنا شود. بنابراین هم باد تحول در دروس معارف اتفاق بیفتد و هم اساتید ارزیابی شوند.
اگر استادی با این تفکر و این زمینه سر کلاس رفت و تحقیق و تدریس کرد آن وقت میتوانیم بگوییم که درس معارف یک درس موفق است و شکل اجرایی این کار هم بسیار مهم است، بنده سابقاً با برگزاری کلاسهای آموزشی در فضای مجازی مخالف بودم، اما دوران کرونا تجربه ای شد که در این مورد تجدید نظر کنم و اکنون به شدت طرفدار برگزاری کلاسهای مجازی در گروه معارف هستم و معتقدم که باید کلاسهای مجازی توسعه یابد . در سایر دروس عمومی و تئوریک هم معتقدم که باید اینگونه باشد. بنابراین ما باید الزامات قانونی خودمان را در این زمینه قویتر کنیم و استاد مجهز باشد به ادبیات علمی روز.
ببینیم که دنیای امروز در مورد متون دینی و متون مقدس و احکام دینی چطور صحبت میکند؟ آیا دنیای امروز میگوید صرف اینکه شما گفتید نماز واجب است باید آن را انجام داد؟ یا اینکه این واژه را طور دیگری باید تحلیل و ارزیابی کرد ؟
در پایان قدردانی میکنم از واحد روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد که زحمت ضبط و پخش صحبت با اساتید را بر عهده دارند و این کار بسیار ارزشمندی است برای اینکه از تجربیات یکدیگر بتوانیم استفاده کنیم.