گفتگو با استاد پیشکسوت و بنیانگذار بخش پریودانتیکس دانشکده دندانپزشکی مشهد

321.jpg - 93.17 kBدکتر محمود تمیزی متولد 1325 در مشهد، استاد پیشکسوت و بنیانگذار بخش تخصصی پریودانتیکس در دانشکده دندانپزشکی مشهد، از جمله چهره های شاخص و ماندگار دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که پس از گذراندن تحصیلات عالیه در داخل و خارج از کشور، مسوولیت خطیر آموزش، پژوهش و درمان را در دانشکده دندانپزشکی مشهد بر عهده داشته و پس از سال ها خدمت در این مجموعه، در سال 82 به علت بیماری سرطان کلیه، تقاضای بازنشستگی پیش از موعد نموده و رسالت آموزش، پژوهش و درمان در این دانشکده را به یکی از شاگردان خود می سپارد.

دکتر تمیزی که در خانواده ای فرهنگی و اهل علم در منطقه چهارراه لشگر مشهد پرورش یافته، پس از گذراندن دوران ابتدایی، دوره دبیرستان را به توصیه پدر در رشته ریاضی تحصیل می کند و حتی در اولین سال شرکت در کنکور در رشته مهندسی دانشگاه تهران پذیرفته می شود، اما او علاقه‌ مند به حوزه‌ی علوم تجربی (علوم طبیعی سابق) و بخصوص رشته های شیمی، پزشکی و دندانپزشکی است. بنابراین سال بعد، مجدداً در کنکور شرکت و این بار با ارشادات والدین و راهنمایی یک دندانپزشک باتجربه (دکتر رحیم شرمین )، تصمیم خود را برای ورود به رشته دندانپزشکی و تحصیل در دانشکده دندانپزشکی می گیرد: " تحصیل من در دانشکده دندانپزشکی مشهد در سال 1345 آغاز شد، آن زمان ساختمان دانشکده در خیابان اسرار قرار داشت؛ بنایی قدیمی با فضایی بزرگ و ویلایی. بخشی از دروس را در دانشکده علوم پایه و دانشکده پزشکی گذراندیم، و یک لابراتوار و کلینیک هم در کنار ساختمان دانشکده بود که همه رشته ها از آن استفاده می کردند. بعدها ساختمان دانشکده به خیابان کوهسنگی منتقل شد و در آنجا کلینیک های دیگری راه اندازی شد که تا حدی شکل و فرم دانشکده را پیدا کرد. تحصیلاتم در سال 1351 تمام شد و برای خدمت دو ساله سربازی به یکی از مراکز درمانی ارتش در بجنورد رفتم.

دو سال بعد که دوره خدمت استاد تمیزی تمام می شود به مشهد برمیگردد و تقاضای مربیگری در دانشکده دندانپزشکی مشهد را به مسوولان این دانشکده ارائه می کند: " گمان نمی کردم تقاضای من پذیرفته شود اما با توجه اینکه در دوره دانشجویی جزء افراد ممتاز دانشکده بودم، بلافاصله پذیرفته شدم و اتفاقا بخش های مختلفی از جمله ترمیم، پروتز، جراحی و... از من خواستند که در بخش آنها فعالیت کنم، اما در بخش پریو استاد بسیار مهربانی داشتیم به نام دکتر منوچهر جراح نژاد که از من دعوت کرد تا در این بخش مشغول به کار شوم و من پذیرفتم که به عنوان مربی در این بخش مشغول فعالیت شوم. دکتر رضا آغاسی زاده هم حدود سه ماه قبل از من به این بخش اضافه شده بود، استاد جراح نژاد مدتی بعد بورس انگلستان گرفت و از ایران رفت، من ماندم و دکتر آغاسی زاده و کار بسیار سخت شده بود، شب ها باید مطالعه می کردیم، اسلاید آماده می کردیم و کارهای بسیار دیگری".

مربی جوان همزمان با کارهای آموزشی و درمانی، در فکر ارتقاء به سطح استادیاری و تحصیل در دوره تخصص نیز هست: " در آن زمان برای اینکه یک مربی استادیار شود باید پس از سه سال فعالیت در دانشکده، یک امتحان علمی و یک آزمون زبان انگلیسی می داد و در صورت قبولی به سطح استادی ارتقاء پیدا می‌کرد. ما امتحان زبان را در انجمن ایران انگلیس دادیم و امتحان علمی هم توسط کسانی که در دانشکده استاد بودند و متخصص مانند دکتر فرشید و خانم دکتر تیمورتاش گرفته شد و خوشبختانه من در این آزمون ها پذیرفته شدم و پس از آن من شروع کردم به ارسال تقاضا به دانشکده‌های اروپا و انگلیس برای تحصیل در دوره تخصص و در نهایت از سوی مرکز رویال کالج هاسپیتال انگلیس پذیرش گرفتم. در مدتی که ما در خیابان کوه سنگی مشغول به تحصیل بودیم. ساختمان دانشکده دندان نیز در حال تکمیل شدن بود و در زمانی که من استادیار شدم این دانشکده افتتاح شد، خوشبختانه در روز مراسم افتتاحیه دانشکده، شرایط به گونه ای پیش رفت که با پیگیری های بعدی توانستم به جای کالج انگلیس، پذیرش یکی از مراکز معتبر آمریکا در شهر بوستون را بگیرم. اواخر سال ۵۶ بود که من برای تقویت زبان و اکسنت آمریکایی، به آمریکا رفتم و بعد هم در دانشگاه بوستون تخصص را در سال ۵۷ شروع کردم. یک سال از تحصیلم در این دانشگاه گذشته بود که نامه‌ای از دانشگاه مشهد به دستم رسید، مبنی بر اینکه دیگر نمیتوانم در آمریکا بمانم و باید به ایران برگردم، در غیر این صورت حقوق و شهریه دانشگاه من قطع خواهد شد، از شدت ناراحتی به حیات خلوت دانشگاه رفتم و لحظاتی را در آنجا گریستم و با خدای خود نجوا کردم.

در همین حال به فکرم رسید که به اتاق پروفسور کریمر رئیس بخش بروم و از او کمک بخواهم. به اتاق رئیس بخش رفتم و گفتم که بورس تحصیلی من قطع شده و باید برگردم. آیا شما می‌توانید با مسئولان دانشگاه صحبت کنید تا از من شهریه نگیرند؟ ایشان پذیرفت و با هم به معاونت اداری و مالی دانشگاه رفتیم. پروفسور کریمر شرح ماجرا را به معاون اداری مالی دانشگاه گفت و ایشان با این شرط که پروفسور کریمور مرا ضمانت کند تا پس از اتمام تحصیل به اندازه شهریه خود در دانشگاه کار کنم و مدارک تحصیلی من نیز تا زمان تسویه حساب در نزد دانشگاه باقی بماند، موافقت کرد. از این اتفاق بسیار خوشحال بودم اما غیر از هزینه دانشگاه هزینه‌های زندگی از قبیل اجاره خانه و کالج همسرم هم باید تأمین می شد. با پدرم تماس گرفتم و از او کمک خواستم پدرم به وزارتخانه رفت و وضعیت من را برای آنها شرح داده بود و آنها پذیرفته بودند که ماهیانه 4 هزار دلار دولتی از طرف خانواده برای من واریز شود که در رابطه با این موضوع هم توافقی با یکی از تاجران فرش داشتم که شرایط تامین مالی مرا بیش از پیش در آمریکا هموار کرد".

این استاد پیشکسوت، اما در کنار همه‌ی دست هایی که یاری گر او در این شرایط سخت است، دستی بالاتر و قوی تر از همه اراده ها نیز در کار خود دخیل می داند و آن لطف و مدد الهی است: "  واقعیت آن است که در همه این شرایط سخت من توکل و امیدم به خداوند بود و یقین داشتم که او موانع را از پیش پای من رفع خواهد کرد این را همیشه به جوانان نیز می‌گویم که مسیرتان را انتخاب کنید و تلاش خود را هم در بالاترین سطح آن داشته باشید و مطمئن باشید که خداوند شما را برای رسیدن به هدفتان یاری خواهد کرد.

دکتر تمیزی با عشق و علاقه ای که به خانواده و مردم کشور خود دارد علیرغم همه شرایط خوبی که در آمریکا دارد، عزمش بر بازگشت است و هیچ کس هم نمی تواند او را از این تصمیم منصرف کند:" بعد از گرفتن مدرک تخصص و مدرک مستر که مربوط به یک کار تحقیقاتی بود با عشق و علاقه‌ای که به والدینم و مردم کشورم داشتم تصمیم به بازگشت به ایران گرفتم و با خود گفتم که من آمریکایی نیستم و باید به موطن اصلی خودم برگردم و به مردمی که متعلق به آنها هستم خدمت کنم. در آنجا دوستی داشتم به نام یعقوب زاده که هم دوره‌ای من بود و تخصص پروتز تحصیل می‌کرد. او و سایر دوستانم وقتی شنیدند که قصد بازگشت به کشور را دارم برای من یک مراسم بدرقه گرفتند و در آن مراسم یعقوب زاده به دوستان من گفت: "بچه‌ها محمود دیوانه شده و می‌خواهد برگردد ایران! آن هم در سال ۶۱ که اوج جنگ بود و خیلی‌ها از ایران فرار می‌کردند. گفتم آری من دیوانه‌ام! اما دیوانه مملکتم...

 رئیس بخش بیمارستان بوستون در روزی که من قصد حرکت به سمت ایران را داشتم پیغام داد که می‌خواهد با من صحبت کند: با توجه به سابقه همکاری که قبلا با او داشتم، فهمیدم که او قصد دارد، مرا از بازگشت به ایران منصرف کند تا در آمریکا ماندگار شوم. اما من به نزد ایشان نرفتم چون احتمال می‌دادم که صحبت‌های او مرا از بازگشت به ایران منصرف کند. البته به محض اینکه به ایران رسیدم به او زنگ زدم و گفتم که من در ایران هستم. همیشه هم این نکته را به دانشجویانم می‌گویم که من استادیاری دانشگاه بوستون آمریکا را با استادیاری دانشکده دندان مشهد عوض کردم و اگر بار دیگر هم در این موقعیت قرار بگیرم باز هم همین کار را خواهم کرد و پشیمان نیستم، چون توانسته‌ام در ایران کارهایی برای مردم انجام دهم که به یاری خداوند ماندگار و موثر خواهد بود. از جمله این کارها راه‌اندازی بورد تخصصی پریودنتولوژی است که با کمک همکارانی از دانشگاه تهران انجام شد، همچنین پایه گذاری آکادمی پریودنتولوژی و بخش تخصصی پریودنتولوژی و ایمپلنت تولوژی مشهد را داشتیم . آن زمان بخاطر دارم که دانشکده دندان وسایل ایمپلنت نداشت و من وسایلی را که برای مطبم خریده بودم به دانشکده آوردم و دانشجویان توامندی همچون دکتر عرب که اکنون یکی از ایمپلنتولوژیست های توانمند در کشور است را آموزش دادم.

این استاد پیشکسوت که در طول سال‌های فعالیت آموزشی خود تعداد کثیری از رساله‌های دکترای دانشجویان را راهنمایی و داوری کرده در این خصوص نیز می‌گوید: " تعداد رساله‌هایی که دانشجویان چه در دوره عمومی و چه تخصص با من داشتند بسیار زیاد است. من حتی در زمانی که استاد شده بودم و نیازی به امتیاز پایان‌نامه‌ها نداشتم باز هم درخواست دانشجویان را برای راهنمایی می پذیرفتم.

دکتر تمیزی که همواره به عنوان استاد اخلاق در دانشکده دندان شناخته شده بوده است، در خصوص برخی ویژگی ها که ایشان را به چنین عنوانی شهره کرده می گوید: " همیشه چیزهایی در زندگی آدم ها وجود دارد که ممکن است اخلاق آنها را خراب کند مثل حسادت، آدم‌های حسود هرگز نمی‌توانند خوب باشند و راحت زندگی کنند. من سعی کردم این خصلت نکوهیده را نداشته باشم و حتی از داشته‌های دیگران خوشحالم و لذت می‌برم و دوم اینکه همه موجودات را دوست دارم حتی حیوانات را. هر روز صبح برای کبوتران دانه می‌ریزم و به گربه‌ها آب و غذا می‌دهم، در خیابان اگر سگی را ببینم بر خلاف بعضی ها که به حیوان سنگ می زنند، من به او غذا می‌دهم. در واقع اینکه انسان همه را دوست داشته باشد و به آنها محبت کند، این حس بسیار خوبی را در وجود خود او ایجاد و حالش را بهتر می کند.

آغاز دوران بیماری استاد تمیزی در سال ۸۲ ، شرایط جدید و البته سختی را پیش روی ایشان قرار می دهد، شرایطی که سبب میشود، استاد و پزشک با تجربه دانشکده دندان تقاضای بازنشستگی دهد و از این پس استاد باید با فعالیت های جدید و متفاوتی را در برنامه زندگی اش قرار دهد، وصف این شرایط از زبان استاد: " ابتلاء به بیماری سرطان کلیه در سال82 که منجر به عمل جراحی و خروج کلیه ام از بدن شد، شرایط سختی را برای من ایجاد کرد، به حدی که در آستانه افسردگی قرار گرفتم و تقاضای بازنشستگی کردم، این تقاضا اگر چه ابتدا با مقاومت مسوولان دانشکده همراه شد، اما در نهایت اتفاق افتاد و من بعد از بازنشسته شدن باید فکری برای شرایط جدیدم میکردم و اوقات زندگی ام را با برنامه های دیگری پر میکردم. به دلیل علاقه‌ای که به هنر موسیقی و پیانو داشتم در دوره‌های آموزشی جهاد دانشگاهی ثبت نام کردم و هنوز هم در این هنر فعال هستم و با توجه به صدای خوبی که دارم آوازخوانی هم می کنم.

استاد تمیزی که در همان سال های دانشجویی (سال پنجم دانشکده دندان) ازدواج کرده اند، هم اکنون دارای 5 فرزند می باشد که یکی از فرزندان ( فرزند چهارم ) همانند پدر در حرفه دندانپزشکی فعال و سایر فرزندان تحصیلات دانشگاهی را در رشته های دیگر دنبال کرده اند.

 


IMAGE

شعار سال 1403 : جهش تولید با مشارکت مردم

تاریخ بروز رسانی :

چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۳