گفتگو با استاد پیشکسوت دانشگاه؛کمک به مجروحین جنگ، مهمترین انگیزهی من در انتخاب رشته تخصصی جراحی عمومی بود
- بازدید: 412
دکتر محمد تقی رجبی مشهدی، متولد سال ۱۳۳۴ در شهر مقدس مشهد و رئیس اسبق دانشکده پزشکی از جمله چهره اثرگذار و متعهد در حوزه های آموزشی، درمانی و مدیریتی دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که قریب به نیم قرن از عمر گرانبار خود را وقف خدمت در این مجموعه دانشگاهی نموده و در سالهای پرالتهاب جنگ تحمیلی، علاوه بر سازماندهی و مدیریت ستادهای مرتبط در دانشگاه، به درمان مجروحین بیشماری؛ از جمله سردار سرافراز شهید حاج قاسم سلیمانی اهتمام نموده و اساساً انگیزه محوری خود را در انتخاب تخصص جراحی عمومی متمرکز بر همین موضوع می داند. در ادامه، گفتگوی وبدا با این استاد پیشکسوت و بزرگمرد میدان های تلاش و جهاد را می خوانید:
"من دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه جوادیه مشهد که یک مدرسه مذهبی در خیابان طبرسی بود گذراندم و دوران دبیرستان را در مدارس ابن یمین، امیرکبیر و ملکی طی کردم. سال ۱۳۵۳ در کنکور شرکت کردم و با توجه به اینکه در دوره علوم پایه رتبه اول دانشکده را داشتم در دانشکده پزشکی پذیرفته شدم. ( در آن زمان دانشکده پزشکی در خیابان دانشگاه قرار داشت و سال اول دانشکده یعنی دوره علوم پایه در مرکز تعلیماتی بود که در همین محل پردیس دانشگاه فردوسی مستقر بود) . علیرغم اینکه دوران دانشجویی ما همزمان با سالهای انقلاب بود اما خوشبختانه به انقلاب فرهنگی برخورد نکرد و چون تقریباً در دوره انترنی و استاژری قرار داشتیم در بیمارستانها حضور پیدا می کردیم. بعد از اینکه دوره انترنی تمام شد، به علت کمبود دستیار در بیمارستانها یک طرحی را به تصویب رئیس جمهور وقت؛ جناب آقای خامنهای رساندند که طبق آن تعدادی از انترنها پس از اتمام دوره بتوانند استریت و البته با آزمون در رشتههای علوم پایه و رشتههای مورد نیاز آن زمان ( که شرایط جنگ بود ) مثل رشته جراحی و دستیاری ورود کنند.
پس از اتمام دوره دستیاری، تعداد زیادی از این نیروها به عنوان عضو هیئت علمی انتخاب و استخدام شدند که من هم از جمله آنها بودم و در سال ۶۶ به عنوان عضو هیئت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد شروع بکار کردم. البته به خاطر فعالیتهایی که در دوره دانشجویی و در دوره دستیاری در امور جنگ داشتم و همچنین همکاری که با جهاد سازندگی به عنوان مسئول کمیته بهداشت و درمان داشتم و تجاربی که در آنجا کسب کرده بودم در دانشگاه به عنوان یک نیرویی که میتواند مشکلات مجروحین را ساماندهی و رفع کند، توسط مسئولین شناسایی و به عنوان معاون امور جنگ منصوب شدم و تا سال 1368 که جنگ تمام شد، در این سمت انجام وظیفه میکردم. در دوره مدیریت آقای دکتر بهرامی به عنوان معاون امور اداری - مالی منصوب شدم و دو سالی هم در آنجا انجام وظیفه کردم و همین طرح دانشکده پزشکی فعلی و چند طرح دیگر؛ از جمله بخش سوختگی و عفونی در بیمارستان امام رضا(ع) طرحهایی بودند که در آن زمان ( که بنده معاون امور مالی -اداری بودم ) توسط دکتر بهرامی پیگیری شد.
در دوره بعدی ریاست دکتر بهرامی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد؛ یعنی سال 72 بنده به عنوان رئیس دانشکده پزشکی منصوب شدم و تا دو سال این مسوولیت را عهده دار بودم. قبل از من آقایان دکتر ثاقبی و مرحوم آقای دکتر ناظم بودند که در دانشکده پزشکی خدمت میکردند و مسئولیت داشتند و من که دانشکده را از آقای دکتر ناظم تحویل گرفتم یک سری اصلاحات را برنامهریزی کردیم و انجام دادیم.
آموزش دانشجویان؛ رکن اصلی فعالیتها در دانشکده پزشکی
دکتر رجبی مشهد که امر آموزش را مهمترین رکن فعالیت های دانشکده می داند در خصوص کارهای آموزشی انجام شده در زمان مسئولیت خود می گوید: " مهمترین کار در دانشکده پزشکی آموزش جوانانی است که با شوق و انگیزه می آیند تا مهارت و دانشی را کسب کنند و به وسیله آن بتوانند در جهت رفع دردمندیهای بیماران قدم بردارند و با توجه به اینکه موضوع آموزش در دانشکده پزشکی در آن زمان مشکلاتی داشت، ما تلاش کردیم که با برگزاری جلسات و همفکری گروههای مختلف این مشکلات را بشنویم و از نزدیک با آن روبرو شده و حل و فصل کنیم، لذا در هر گروهی که این مشکلات بود راه حلهایی پیدا میکردیم و سعی در توسعه گروهها داشتیم.
به جز این موضوع خود دانشجویان هم مسائلی داشتند که باید حل می شد مثلاً یک فاصلهای بود بین فارغ التحصیلان بیمارستان امام رضا(ع) و قائم(عج) و دانشجویی که در یک مقطع وارد میشد بعد که میرسید به دوره بالینی عده ای از آنها باید ۶ ماه صبر میکردند تا بتوانند وارد بخشها شوند و در واقع 6 ماه از عمر دانشجو تلف و دیرتر هم فارغ التحصیل میشد و این برای کل کشور که کمبود نیروی پزشک داشت مسئله جدی و مهمی بود.
لذا ما با کمک خود دانشجویان جلسهای را در تالار رازی دانشکده بهداشت با حضور معاونین دانشکده برگزار کردیم و در آنجا خود دانشجویان هم مشارکت کردند و توانستیم یک راه حلی پیدا کنیم که طبق آن دانشجو صرف نظر از اینکه دانشجوی بیمارستان قائم (عج) است یا بیمارستان امام رضا(ع)، چند ماه در هر دو بیمارستان میچرخید و از این چرخش از بخشهای خالی که در هر دو بیمارستان بود استفاده میشد و نهایتاً دانشجویان با هم فارغ التحصیل میشدند و جشن فارغ التحصیلی آنها هم همزمان بود. "
گام های اصلاحی که روند آموزش دانشکده را تسهیل کرد
رئیس اسبق دانشکده پزشکی مشهد اصلاحات دانشکده را نیز اینچنین بر می شمارد: " اصلاحات متعددی در امر آموزش دانشکده انجام شد مثلاً در آن زمان دوره فیزیوپاتولوژی در طول سال یک بار ارائه میشد و اگر دانشجویی رد میشد باید صبر میکرد تا دوباره سال آینده واحد درسی را بگیرد. ما آمدیم با گروه فیزیوپاتولوژی که اساتید داخلی بودند، صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این درس دوبار در سال ارائه شود تا دانشجو چنانچه رد شد در همان سال مجددا بتواند این واحد درسی را بگیرد. دانشجویان را هم طوری تقسیم کردیم که هم کلاسها تعدادش کمتر شد و هم آموزش کیفیت بهتری پیدا کرد.
پایان نامهها نیز مشکل داشت و معمولاً ترجمهای بود، بر همین اساس ما شورای پایان نامهها را شکل دادیم که از تعدادی از اساتید دانشکده تشکیل میشد و معمولا این اساتید از ابتدا پایاننامه را تصویب کرده و نقاط ضعف آن را بررسی میکردند، علاوه بر آن سعی میشد پایاننامهها به شکل تحقیقی باشد و دفاع داشته باشد. مرحوم آقای دکتر شیردل که از اساتید هماتولوژی بودند به عنوان مسئول کمیته پایاننامهها منصوب شدند، در نهایت کار پیشرفت کرد و ما در قسمت پایان نامهها تحولات خوبی را داشتیم که آثار آن را اکنون میبینیم.
چالش دیگر ما در بحث آموزش این بود که دروس نظری در صبح و در بخش های بیمارستان ارائه میشد، حال آنکه در بخش باید آموزش بالینی و درمانگاهی ارائه شود، لذا ما آمدیم عصرها کلاسهای نظری را برگزار کردیم و بخش بالین را کلاً جدا کردیم و بعد توانستیم آموزش درمانگاهی را بیشتر باب کنیم. چون سابقاً دانشجو به ندرت و بنا به سلیقه اساتید به درمانگاه میرفت و ما آمدیم این امر را منظم کردیم و در برنامه آموزشی دانشجویان دوره بالینی این درمانگاه یک جایگاه پیدا کرد . همچنین دروس نظری با بخشها هماهنگ شد و در جهت کیفی کردن آموزش و به یاد ماندن مطالب تلاش کردیم.
در بحث مدیریتی هم تحولاتی انجام شد و به اصطلاح کیان دانشکده پزشکی که باید به بیمارستانهای آموزشی اشراف داشته باشد، در این دوره حاصل شد و ارتباط سازمانی ما با بیمارستانها برقرار شد؛ یعنی حکم معاون آموزشی بیمارستانها توسط دانشکده پزشکی زده میشد و در واقع رئیس بیمارستان پیشنهاد میداد و ابلاغ آن توسط دانشکده پزشکی صادر میشد این کار به این معنا بود که به لحاظ آموزشی این بیمارستان تحت نظر دانشکده پزشکی است و به این ترتیب ما انترن، آسیستان میفرستادیم و حتی دوره رزیدنتی، یک مسئول دورههای تخصصی داشت که زیر نظر معاون امور پزشکی بود. همچنین ما برای اینکه ساختار همه جانبه آموزشی دانشکده منسجم شود یک معاون امور تخصصی در دانشکده ایجاد کردیم و در دوره بعدی که من رئیس دانشکده بودم معاون امور پژوهشی را هم منصوب کردیم و همینطور معاون تخصصی و معاون امور فرهنگی و پزشکی عمومی اضافه شد.
دانشکده معاونان متعددی را داشت که باعث شد روز به روز رشد کند و رشتههای بیشتری از جمله تغذیه و بیو انفورماتیک پزشکی راه اندازی شد. آقای دکتر تارا بورسیه شدند برای همین رشته و پس از بازگشت رشته کارشناسی ارشد و دکترا را راه اندازی کردیم. رشتههای نانو تکنولوژی و بیو انفورماتیک در واقع رشتههای جدیدی بودند که در آن زمان پایه گذاری شد و از اساتید جوان و دانشمندی که در دانشکده بودند کمک گرفتیم؛ اساتیدی که هر یک موسس یک رشته شدند و گروه هایی را تشکیل دادند که اکنون هر کدام میتواند یک دانشکده مستقل بشوند.
یکی از کارهایی که در دوره ریاست دانشکده انجام شد، شورای دانشکده پزشکی بود قبلاً کارها به صورت فردی و یا توسط معاونین انجام میشد ما با استفاده از آیین نامهای که شورای انقلاب فرهنگی برای مدیریت دانشگاهها فرستاده بود، آمدیم شورای دانشکده پزشکی را ایجاد کردیم که رئیس دانشکده و معاونین و به علاوه ۷ نفر از مدیران گروههای مختلف دانشکده که میآمدند شورای دانشکده و خیلی از تغییراتی که ما در آموزش کلاسها برنامههای آموزشی و واحدها داده میشد به تصویب شورای دانشکده میرسید و با یک خرد جمعی خیلی از امور اصلاح و برنامهریزی میشد و هم در اجرا وقتی اینها در شورا توجیه میشدند در اجرا هم خیلی به ما کمک میکردند.
ما در همین زمان توانستیم بیمارستانهایی را که آموزشی نبودند به چرخه آموزش اضافه کنیم مثلاً بیمارستان امدادی بخش ارتوپد و جراحی مغز و اعصاب در آنجا برای پذیرش رزیدنت و حتی دانشجویان دوره انترنی و استاژری اعلام آمادگی کردند و فیلد ما گسترش پیدا کرد. از اساتید ارتوپدی به آنجا رفتند و چون این بیمارستان ظرفیت خوبی برای بیماران ترومائی داشت و آموزش تروما در رشتههای ارتوپدی و جراحی عمومی و جراحی مغز و اعصاب یکی از قسمتهای مهم آموزش است.
در بیمارستان هاشمی نژاد هم به دلیل اینکه هم یک منطقه محروم بود و هم اضافه کردن تعدادی از اعضای هیئت علمی با توجه به افزایش دانشجویان و انترنها واقعاً محیط بیمارستانهای قائم(عج) و امام رضا(ع) کفایت نمیکرد، حتی از بیمارستان امید برای آموزش در رشته آنکولوژی استفاده میشد و اساتید ما رزیدنتهای آنکولوژی و حتی رزیدنتهای جراحی آموزشهای دوره کیسهای سرطانی را میدیدند .
دانشکده فعلی در سال ۸۴ از محل قبلی که در خیابان دانشگاه بود به این محل منتقل شد، آن زمان دکتر رخشنده معاون مالی و اداری بودند و چندین بار ما به اتفاق هم به محل دانشکده آمدیم و جاهای گروهها را مشخص کردیم و خلاصه زحمات زیادی کشیده شد تا دانشکده منتقل گردید، حتی ما راه ورود دانشکده را نداشتیم و با توجه به مخالفتهای دانشگاه فردوسی بالاخره موفق شدیم که این راه را ایجاد کنیم. بحث پارکینگ و فضای سبز را هم برای دانشکده حل کردیم.
همچنین یک آزمایشگاه مرکزی در دانشکده ساخته شد، چون هر گروهی قبلاً به فکر یک آزمایشگاه مجزا و مجهز به صورت مستقل بود، اما ما یک فکر جمعی را برای آنها تبیین کردیم و گفتیم که ما در بیمارستانها اتاق عمل مرکزی داریم و گروههای مختلف به هم کمک میکنند. لذا اگر یک آزمایشگاه مرکزی داشته باشیم همه گروهها میتوانند از تجارب هم استفاده کنند و نباید ابزار یا دستگاهی انحصاری باشد، دستگاه و ابزار متعلق به دانشکده است و همه گروهها میتوانند استفاده کنند به شرط نظم و برنامهریزی که این خیلی از مشکلات را حل کرد.
خدمات دوران جنگ؛ نقطه عطف فعالیت های استاد پیشکسوت
فعالیت های کم نظیر دکتر رجبی مشهدی در زمان جنگ که نقطه عطفی در دوران خدمت ایشان در دانشگاه محسوب میشود نیز حکایتی بس شنیدنی دارد که در رابطه با آن می گوید: " فعالیت های دوره پزشکی ما همزمان بود با انقلاب شکوهمند اسلامی و تظاهرات و درگیریهایی که در آن ایام میشد، من در آن زمان در بیمارستان امدادی انترن بودم و به خاطر دارم که وقتی واقعه ۱۷ شهریور در تهران اتفاق افتاد، هفته بعد از آن در مشهد تظاهرات شد و چند مجروح را به بیمارستان امدادی آوردند. پس از آن هم چون کمبود جراح برای مجروحین جنگی محرز بود و دوستان اعلام کردند که باید بچههای مذهبی رشتههای جراحی را انتخاب کنند تا در خدمت مجروحین باشند و توصیه بجایی هم بود، بنده رشته جراحی را انتخاب کردم و در سالهای ۶۱ تا ۶۵ دوره جراحی را در بیمارستان امام رضا(ع) گذراندم. در طول این مدت بارها در ایام عملیات میرفتیم به منطقه و در اورژانس خط؛ سالهای اول و در سالهای بعد که جراحی را آموخته بودیم در بیمارستانهای صحرایی در خدمت مجروحین بودیم.
دانشجوی انترنی که مسئول یک بیمارستان شد!
در دوره انترنی تقریبا دو ماه از جنگ گذشته بود که من به صورت داوطلبانه به مناطق جنگی رفتم و در منطقه سوسنگرد مسئول بیمارستان آنجا شدم، پزشکان هندی که قبلا در آنجا بودند رفته و بیمارستان را تخلیه کرده بودند. من با دو نفر از طلبهها که کار پرستاری و پانسمان و بستن زخمها را به آنها آموزش داده بودم آنجا را اداره میکردیم. در عملیات دارخوین و این اواخر که عملیات مرصاد شکل گرفت، ما مرتباً در رفت و آمد بودیم. بعدها در مشهد نیز مسئولیت بهداشت و درمان جهاد سازندگی را بر عهده گرفتم و طبق نیازی که احساس می شد، یک نقاهتگاه در کنار بیمارستان امدادی احداث کردیم تا در مواقعی که تعداد مجروحین در عملیاتهای مختلف مثل فتح المبین، طریق القدس و... زیاد میشد بتوانیم آنها را در نقاهتگاه اسکان دهیم، چون مشهد از مناطق جنگی، دور بود و معمولاً از جبهه های جنوب و غرب مجروحین زیادی را به این شهر ارجاع میدادند.
به خاطر همین فعالیتها بود که در بدو استخدام در دانشگاه علوم پزشکی مشهد به عنوان معاون امور جنگ منصوب شدم و یک درمانگاه ویژه مجروحین جنگی در کنار بیمارستان منتصریه ( که آن زمان بیمارستان قدیمی ۲۵ شهریور بود) راه اندازی کردیم و اساتید در آنجا مجروحین را میدیدند و مجروحینی را که بعضاً قرار بود ۹ ماه برای عمل جراحی در صف نوبت باشند با راه اندازی این درمانگاه به فاصله چند روز عمل میشدند..
مشهد به دلیل اینکه منطقه امنی در زمان جنگ به شمار میرفت، خیلی از مجروحین به این شهر منتقل میشدند، در اینجا ستاد مصدومین و مجروحین را داشتیم که شامل گروهی بودند که با کمک اورژانس مشهد مجروحین را در بیمارستانهای مشهد تخلیه میکردند و حتی یک مکان ویژهای برای مجروحین شیمیایی پیش بینی شده بود که مجروحین شیمیایی سبک را به آنجا میبردیم و چنانچه حالشان بدتر میشد به بیمارستان امام رضا(ع) منتقل میکردیم.
بنابراین طوری برنامهریزی کرده بودیم که با تراکم مجروحین بتوانیم نیاز آنها را پاسخگو باشیم و از نظر کیفی هم اساتیدی مثل دکتر فرهودی و بلالی مودی را داشتیم که هم مطالعات ویژه درباره مجروحین و بویژه مجروحان شیمیایی داشتند و هم در زمینه انجام جراحی های مختلفی همچون ارتوپدی ،چشم، سروگردن، مغزو اعصاب و... مجروحین را سرویس دهی میکردند. سازماندهی این امور همگی توسط دانشگاه انجام میشد. در ایام جبههها مجروحینی را داشتیم که نفس آخر را کشیده و به عنوان شهید بودند اما خوشبختانه در اورژانس آنها را احیا میکردیم و علائم حیاتی شان برمیگشت و دوستان آنها خوشحال میشدند.
آینده پژوهی و آینده نگری؛ نیاز امروز دانشکده های پزشکی
دکتر رجبی مشهدی در خصوص اهمیت علم و بویژه رشته پزشکی نیز اظهار می کند: " علم نقطه پایان ندارد و ما نمیتوانیم در هیچ جای آن متوقف شویم، همه شاهد هستیم که اکنون دانش روز به صورت انفجاری در حال رشد است و اموری که اصلاً فکر آن را نمیکردیم اکنون میسر است؛ چه در حوزه تشخیصی و چه در حوزه علوم پایه و شناخت هرچه بیشتر ارگانیسم انسانی و پاتولوژی بیماریها که در زمان ما در سطح بافت بود و اکنون صحبت از سلول و مولکول و ژنتیک است. علم پزشکی در طول عرض و عمق در حال گسترش و پیشرفت است و دانشکده پزشکی باید در این زمینه سردمدار باشد و گامهایی به جلو بردارد. پیشبینی و آینده پژوهی باید یکی از کارهای هر روزه دانشجو و استاد باشند تا بتوانند خود را به روز نگه دارند و خود را به آینده متصل کنند و پیش ببرند.