دانشگاه های علوم پزشکی، پتانسیل تبدیل شدن به بنگاههای اقتصادی علمی دانش بنیان را دارند
- بازدید: 540
دکتر مجید مجرد، متولد ۱۳۵۸ در شهر مشهد، عضو هیات علمی و مدیر سابق گروه ژنتیک پزشکی و پزشکی مولکولی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، از جمله شخصیت های مجرّب و باسابقهی دانشکده پزشکی مشهد است که پس از اخذ مدرکPHD از دانشگاه تهران در سال 1388 ، به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به کار شده و علاوه بر فعالیت در حوزه های آموزشی، پژوهشی و تشخیصی این مجموعه، هم اکنون به عنوان رئیس آزمایشگاه بنیاد ژنتیک خراسان رضوی، عضو هیات بورد ژنتیک پزشکی کشور و مدیر عامل یک شرکت دانش بنیان، نیز فعالیت می کند. پایگاه خبری وبدا در راستای انجام مصاحبه و آشنایی بیشتر با اساتید هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، گفتگویی با این استاد جوان داشته که شرح آن را در ادامه می خوانید:
وبدا: ضمن سپاس از حضور شما در این گفتگو، لطفا بیوگرافی و توضیحات مختصری در خصوص سوابق تحصیلی خود عنوان بفرمایید؟
دکتر مجید مجرد هستم، متولد 15 اسفند ماه ۱۳۵۸ در شهر مشهد، تحصیلات دوره دبستان را ظرف مدت ۳ سال در مدرسه شهید نوایی گذراندم و دو سال هم به صورت جهشی این مقطع تحصیلی را طی کردم، دوره راهنمایی در مدرسه شهید اندرزگو و دبیرستان در مدرسه شهید کاشانی سپری شد و در ادامه، سال 1375 در کنکور سراسری شرکت کردم و با توجه به علاقه ای که به رشته علوم آزمایشگاهی داشتم، تحصیل در این رشته را در سن ۱۶ سالگی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد آغاز کردم.
وبدا: انتخاب رشته علوم آزمایشگاهی دلیل خاصی داشت؟
در واقع ذهنیت و هدفم از انتخاب این رشته، ورود به حوزه ژنتیک بود و بر اساس همین هدف مسیر تحصیل در دانشگاه را طی کردم. سال 1377 در ترم سوم علوم آزمایشگاهی، مقطع کارشناسی را در دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شدم و با اتمام این دوره، در سال 1380 ضمن کسب رتبه اول آزمون ورودی فوق لیسانس، وارد رشته ژنتیک انسانی دانشگاه تهران شدم، آزمون مقطع PhD را نیز در سال 1384 و با کسب رتبه اول پشت سر گذاشتم و نهایتاً در سال 1388 به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به کار شدم.
وبدا: آیا مسئولیت های دیگری را نیز عهده دار بوده اید؟
بله... از سال 1392 به عنوان مسئول فنی آزمایشگاه بنیاد ژنتیک خراسان رضوی که یک مجموعه خیریه است، مشغول به خدمت شدم و از سال 1394 هم شرکت دانش بنیانی را تاسیس کردیم که یکسال بعد از شروع فعالیت، به عنوان مدیرعامل مسئولیت های مجموعه را عهده دار شدم. همچنین از سال ۹۵ تا ۹۹ عضو بورد ژنتیک کشوری بودم و با یک وقفه زمانی از ابتدای امسال مجدداً به عضویت بورد ژنتیک کشور درآمدم و در کنار آن عضو هیئت مدیره انجمن متخصصین تک رشته علوم آزمایشگاهی خراسان رضوی و عضو هیئت مدیره تولید کنندگان تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی خراسان رضوی نیز هستم.
وبدا: در چه سالی از رتبه استادیاری به دانشیاری ارتقاء یافتید؟
حدود سالهای ۹۶ یا ۹۷ بود که به عنوان دانشیاری ارتقا پیدا کردم و اکنون در حال ارتقاء به رتبه استادی هستم.
وبدا: ارزیابی شما از برنامههای آموزشی، پژوهشی و درمانی دانشگاه در طول سالهای فعالیت در این مجموعه چیست؟
معمولاً در همه جای دنیا بخش دولتی یک سری چالشهایی را دارد که ساختار دولتی ما هم از آن مستثنی نیست و دانشگاه علوم پزشکی علاوه بر این یک سری مسئولیتها؛ از جمله در بخش درمان و بهداشت هم دارد که بخشی از پتانسیلها و ظرفیت های خود را به آن اختصاص میدهد. اما یک سری فرایندها هم در این ساختار وجود دارند که نیازمند اصلاح هستند. بزرگترین معضل ما در تاریخ معاصر قدرت تطابق پذیری مان با پیشرفتهای دنیا است و همیشه هم از بابت این موضوع لطمه و آسیب دیدهایم. از ابتدای دهه 90 وزارت بهداشت، به دنبال این است که دانشگاههای علوم پزشکی کشور، تبدیل به دانشگاههای نسل ۳ و ۴ و دانشگاههای کارآفرین بشوند و در واقع بنگاههای اقتصادی علمی دانش بنیان باشند. اما وقتی به ساختارهای پیش بینی شده برای آن و استراتژیهای تدوین شده و قوانینی که در رابطه با آنها وضع میشود، مینگریم، عملاً درمییابیم که تناسب چندانی با این فرایند و اهداف ندارد و یک مدیریت ذهنی یکپارچه که بتواند تمام این انرژی را در راستای این اهداف متمرکز کند، محقق نشده است.
موضوع دیگر اینکه، متاسفانه به لحاظ امکانات اقتصادی و مالی، دانشگاههای ما در تنگنا هستند و دلایل آن هم مختلف است؛ از جمله بحث تحریمها و خود تحریمیها و ... این مشکلات اقتصادی در ابعاد مختلف فعالیت های دانشگاه بسیار تاثیرگذار است. به عنوان مثال گرنت هایی که در حال حاضر به طرحهای پژوهشی اختصاص داده میشود، جوابگوی هزینههای طرحهای پژوهشی نیست و هزینههایی که ما برای طرحهای پژوهشی مان متحمل میشویم، خیلی بیشتر از بودجه اختصاص یافته به آنها است. ضمن اینکه یک مسیر مشخص و مدونی برای عضو هیئت علمی در نگارش مقالات ترسیم نمیشود و در نهایت انرژی که باید از سوی عضو هیئت علمی و دانشگاه برای این امر اختصاص یابد، متفرق میشود. ما در طی سالیان گذشته بیش از ۵ نفر استاد یک درصد پر استناد دنیا در دانشگاه علوم پزشکی مشهد داشتهایم اما مابه ازای آن، فرآوردههایی که در این دانشگاه تولید شدهاند و قابلیت اقتصادی شدن را داشتهاند، چندان زیاد نیست. بنابراین ما باید یک کارخانه نوآوری در دانشگاه علوم پزشکی مشهد باشیم که به اقتصاد جامعه منتقل میشود و قطعا اگر حتی یک مورد از آن پروژههای بزرگ تاثیرگذار تولیدی، در دانشگاه مشهد محقق شود، بدون شک دانشگاه به طور سالانه نیاز به بودجه پژوهشی وزارتخانه ندارد و خودکفا خواهد بود .
این موضوع از نکاتی است که سالها برای آن تلاش شده، اما با نگاه به دستاوردهای محقق شده به نسبت تلاش انجام شده احساس میشود که سیاست گذاری های مدونتر و منسجمتر نیاز است، تا بتواند از این تلاشها نتیجه مناسب را بگیرد. بنده از این جهت این موضوعات را بیان میکنم که در حال حاضر یک شرکت دانش بنیان دارم و میدانم که عدم تمرکز در یک موسسه و یک ساختار، تا چه حد میتواند انرژی را از بین ببرد و هدر رفت منابع ایجاد کند.
وبدا: در حوزه آموزش چطور...؟
در بحث آموزشی هم بدون اینکه در سیاست گذاری کلان کشور، یک سری معضلات از جمله مثلاً کمبود نیروی انسانی و آسیب شناسی های آن را در نظر بگیرند، غالباً درمان را در حد علائم انجام میدهند و نتیجه آن می شود افزایش بی رویه پذیرش دانشجو؛ بدون اینکه زیرساختها آماده باشد و عضو هیئت علمی به تعداد کافی داشته باشند، از سوی دیگر منابع را هم متفرق میکنند که سبب افت سطح آموزش و تهی شدن رشتههای پیراپزشکی مثل پرستاری، علوم آزمایشگاهی و... از بهترینهای این رشتهها می شود. بنابراین باید به طور اصولی و اساسی به این موضوع پرداخته شود و سیاستها به گونهای نباشد که در آینده سیستم درمانی و آموزش کشور با مشکل مواجه شود.
نکته سوم هم بحث مدیریت منابع نیروی انسانی در رابطه با اعضای هیئت علمی است که هرچند اتفاقات خوبی با ورود نیروهای جوان به این حوزه افتاده و امکانات اولیه برای فعالیت اساتید تا حد زیادی فراهم است، اما در عین حال این ساختار نیازمند آن است که خودباوری و چشم انداز روشن را برای اساتید هیئت علمی ایجاد کند و بستری را فراهم آورد که تمام توان عضو هیئت علمی متمرکز شود، بر هدف اساسی و ارزش کلیدی که برای آن در نظر گرفته شده است.
من بارها این سوال را از مدیریتهای مختلف دانشگاه داشته ام که ارزش بنیادین دانشگاه و رسالت اصلی دانشگاه از نگاه شما چیست و برای کدام یک سرمایهگذاری و برنامهریزی دارید؟ قطعاً دانشگاه با آموزش و پرورش خیلی متفاوت است چون در آموزش و پرورش یک بودجه مشخص وجود دارد که بحث درآمدزایی در آن هیچ معنایی ندارد و باید یک بودجهای را دریافت کنند و یک سری افراد را پرورش دهد.
اما دانشگاه علوم پزشکی اینگونه نیست و باید بنگاه اقتصادی دانش بنیان باشد، وقتی این گونه به دانشگاه بنگریم باید رسالت اصلی دانشگاه هم در این جهت قرار داده شود، اما متاسفانه در دانشگاههای ما اینگونه نیست و برخی اساتید و مدیران معتقدند که فعالیت اقتصادی در دانشگاه معنا ندارد و دانشگاه نباید کار انتفاعی انجام دهد. بنابراین وقتی ما بگوییم اقتصاد در رسالت دانشگاه نقشی ندارد، طبیعتاً دنبال درآمدزایی هم نخواهیم بود. به عنوان مثال اگر سیاست درامدزایی دانش بنیان بر دانشگاه حاکم باشد باید بخشی از تمرکز دانشگاه بر ایجاد مالکیت فکری و ثبت پتنتهای بین المللی اختصاص داده شود که از محل قرادادهای اعطای این مالکیت فکری به حوزه های مختلف بتوانیم درآمدی برای دانشگاه ایجاد کنیم.
خوشبختانه در حال حاضر یک تعداد افراد در دانشگاه وجود دارند که به دنبال تولید و صنایع دانش بنیاناند و انصافاً دانشگاه هم از آنها حمایت میکند. بنده شخصاً در طول این سالها حمایت دانشگاه را در قالب شرکتهای دانشگاه دانش بنیان مشاهده کردم، اما معتقدم که نباید اینگونه باشد که من کاری را انجام دهم و دانشگاه با دیدن این عملکرد به کمک من بیاید. بلکه دانشگاه باید اعلام کند که من از شما ( به عنوان) عضو هیئت علمی انتظار دارم و در شرح وظایف شما است که انتظارات دانشگاه را با امکاناتی که ما در اختیار شما قرار میدهیم برآورده کنید.
وبدا: نقش خانواده و اطرافیان را در پیشبرد مسیر پیشرفت چطور میبینید؟
من معتقدم ( و به دانشجویانم هم عنوان کرده ام ) که دکتر مجید مجرد، جزو خوش شانسترین انسانهای روی زمین است. من بارها و بارها حمایت خداوند را در زندگی حس کردهام و به همین خاطر هم اعتماد به نفس بالایی دارم و هر وقت چالش یا اتفاق ناخوشایندی برایم رخ میدهد، اطرافیان سوال می کنند که در این شرایط چطور آرام و صبور هستی؟ و من با این ضرب المثل پاسخ می دهم که... " به مو میرسد، اما پاره نمیشود ". یکی از عنایتهای خداوند به من خانواده حمایتگر و همپایی بوده که همیشه دوست و همراه من بودند و بویژه پدرم بسیار کمک کردند تا بتوانم تمام ظرفیت و پتانسیل و توانمندیام را به کار بگیرم. از زمانی هم که ازدواج کردم، یک نفر حمایتگر به جمع پشتیبانهای من اضافه شد و همسرم ایثارگرانه در زندگی من نقش آفرینی کردند. اکنون هم تقریباً همه بار وظایف در مدیریت منزل و سه فرزندم بر عهده ایشان است.
وبدا: توصیه شما به عنوان یک استاد به دانشجویان چیست؟
حدیثی از امام علی (ع) خطاب به یارانشان وجود دارد که میفرمایند: همیشه آینده نگر باشید و مانند شتر به دوردستها نگاه کنید. آنچه که جامعه شناسان در مورد مردم ایران میگویند این است که جامعه ایران به لحاظ فرهنگی دید کوتاه مدتی دارد و مردم آن اگر کاری را انجام میدهند، اغلب عواقب کوتاه مدت آن را میبینند و معمولاً وظایفشان را نسبت به خود، خانواده و اطرافیان میبینند نه در دراز مدت و در سطح جامعه. بر همین اساس از دانشجویانم میخواهم که اگر (مثلا) اکنون ۲۰ ساله هستند، برای ۴۰ سالگی خود برنامهریزی کنند و از خود بپرسند که در ۲۰ سال آینده من قرار است در کجا و در چه نقطهای باشم ؟ و بر اساس این چشم انداز برنامهریزی کنند. در این صورت به خیلی از چیزهایی که در شرایط عادی بله میگویند، وقتی بخواهند در آن نقطه چشم انداز باشند، به آن نه خواهند گفت. ما در مورد بسیاری از کارها که در کوتاه مدت احساس میکنیم به نفع ماست و انجام میدهیم، در بلند مدت به این نتیجه می رسیم که نباید انجام می شد.
نکته دیگر اینکه، هر ایده و فعالیتی دارند در همین کشور انجام دهند. البته ارتباطات بینالمللی را باید داشت و حفظ کرد، اما مهاجرت کردن برای اینکه بخواهیم برویم و در آنجا زندگی کنیم منطقی نیست. من بارها موقعیت مهاجرت داشتم، اما مهمترین دلیلم برای عدم مهاجرت خانوادهام بودند و بعد از آن هم مردم کشورم و جامعه ای که از پول آنها تحصیل کردهام، لذا اینکه اکنون بخواهم این تلاش و توانمندی را در کشور دیگری صرف کنم اصلا برایم قابل قبول نیست.
وبدا: در پایان گفتگو چنانچه نکته ناگفتهای باقی مانده بفرمایید؟
در چهارچوب اهداف بلند مدت که من درباره آن صحبت میکنم، گروه ژنتیک و به ویژه تیم تحقیقاتی من در راستای درمان بیماریهای ژنتیک یک سری اهداف دارند که البته چون کارها بسیار بزرگ است، مطمئنیم ظرف دو یا سه سال به نتیجه نمیرسد، اما یقین داریم که به نتیجه میرسد و طبیعتاً در این مسیر هر کسی که این انگیزه را دارد؛ چه دانشجو، چه عضو هیئت علمی و چه خیّر و هر کسی که میتواند در این سناریو و درمان بیماریهای ژنتیک ایفاگر نقشی باشد ما از ایشان استقبال میکنیم و پیشاپیش سپاسگزاریم از همکاری آنها.
کشور ما در موقعیتی است که مهم نیست چه کسی کار را انجام میدهد بلکه مهم است که کار انجام شود خیلی دوست دارم که دانشجویان علوم پزشکی مشهد این ذهنیت را پیدا کنند که هرکدام یک هدف مشخص را تعریف کنند و بخواهند که در ۱۵ سال آینده در یک چشم انداز بلند مدت مشکلی را از جامعه خود حل کنند. من فکر میکنم با منابع موجود هر یک بتوانیم طی مثلاً ۱۵ سال آینده مشکلی را حل کنیم.